در مذمت سرکارگذاشتن ملت یا وقتی کوزه گر خود در کوزه افتاد!
به نام خدا
یک عادتی شده بین بچه ها. اینکه اگر کسی زنگ زد برای کسی و طرف نخواست جواب بده ٬جمع برا پیچوندن طرف به بهترین شکل همکاری میکنند! مثلا جایی هستیم که یکی نمیخواد اونجا به تلفن به هردلیلی جواب بده. فقط سر نخ رو میده دست جمع. مثلا کد "الان تو هیئتم" رو که میگه دیگه جمع کم نمیذاره از سروصدای هیئت وحتی اگه امکانش باشه صدای قمه زدن هم اجرا میشه محض واقعی جلوه دادن وضعیت!(شکلک اغراق مفرط!) .البته موقعیتای مختلف همکاریای مختلفی می طلبه و صدالبته بعضی اوقات کنترل اوضاع از دست خارج میشه!مثلا ممکنه پدر طرف پشت خط باشه و شوخیای بووق دار جمع گل کرده باشه که صدالبته اگه اهلش باشید نیازی به روضه ی باز خوندن نیست!
از قضا ٬ یکی که پشت دستشو بو نکرده بود که چی قراره سرش بیاد-که حضرت خودم باشم- میرم دوش بگیرم. وقتی برگشتم دیدم نیش جمع تا بناگوش به طرز محرضی بازه.فهمیدم که یه آتیشی سوزوندن. دیدم به گوشی خودم اشاره میکنند. یه بنده خدایی با گوشی ما تماس گرفته بود و یکی برداشته بود گفته بود فلانی امروز توی فلان اتوبان تصادف کرده و فوت شده فردا صبحم تشییع جنازس مسجد فلان! جمع هم شروع کرده بود به زجه و آه وجیغ وتشنج! طرفم کپ کرده بود قطع کرده بود با یه حالی !
به دلیل تلخی مفرط یادآوری ادامه ی جریان ٬همینجا یه نقطه میذارم ببینم کی جرئت داره حرفی بزنه !