پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

Vandalism

پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۵۰ ق.ظ

به نام خدا


حتمالا شما هم در طول زندگی تان فرصتش برایتان پیش آمده که شاهد صحنه هایی از آشوب و بی قانونی مفرط باشید. یک چند وقت پیش داشتم با یک بنده خدایی در مورد ظرفیت بالقوه ی مردم اطراف ما برای وندالیسم حرف میزدم. خب شاید بدانید که وندال ها یک قومی بودند متعلق به سرزمینی در شمال اروپا که در 455 بعد از میلاد به رم حمله کردند. شدت تخریب و وحشیگری آنها در حدی بود که در طول تاریخ برای خودشان اسم ورسمی به هم زدند و چنان نام نیکی از خود بجا گذاشتند که اسمشان به دایره المعارفها به جهت توضیح گونه ای از رفتار نابهنجار خرابکارانه پیوست. البته نمونه ی مشابهش برای ما ایرانی ها مغولها بودند. ولی از آنجا که خاطره ی تلخ تاریخی این مغولها هنوز هم روان ما را آزار می دهد اصلا قصد ساختن اصطلاحی برای جایگزینی وندالیسم را نداریم!

بگذریم. این بنده خدا با اشاره به یک سری تجربه های موردی از جمله اتفاقات و آشوبهای سال 88 می گفت مردم تهران به خاطر درونی نشدن گستره ی وسیعی از هنجارهای فرهنگی و اجتماعی و غیره به میزان زیادی مزین به خوی آشوبگری نهفته ای هستند که اگر لحظه ای این دست قانون و کنترل از بالای سرشان برداشته شود مرتکب رفتارهایی می شوند که خودشان هم نمی توانند توی خوابشان ببینند ! فقط تصور کن مثلا اعلام شود فردا ساعت هشت تا هشت و بیست دقیقه ی صبح، همه ی دوربین های کنترل ناجا و غیره خاموش می شود و همه ی ماموران انتظامی راهنمایی و غیره ی سطح شهر بروند خانه شان و بیست دقیقه بعد برگردند. فکر می کنی توی این بیست دقیقه چه بر سر شهر خواهد آمد؟

برای شبیه سازی این مساله در ذهن مبارک و به منظور هضم آن، مواقعی را تصور کنید که از استادیوم ،جوانان عزیز ورزش دوست پس از مشاهده ی فوتبال راهی خانه هایشان می شوند. بعضی وقتها که احساس کثرت تعداد و خیال راحت از عدم وجود عواقب برای اعمال ارتکابی به دلیل ازدحام به سراغشان می آید، همانطور که گفتم دست به رفتارهایی می زنند که خودشان هم نمی توانند توی خوابشان ببینند. این البته فقط یک مثال کوچک است و مولف به دلیل ملتزم بودن به مسائلی چون شرم وحیا از باز کردن مساله معذور است.


وژدانن اتو کشیده نوشتن برا من از مصادیق شکنجست !

۹۱/۰۵/۱۹
پشت کوهها

نظرات  (۱۳)

آخ گفتی...

ای بابا
سلام
یک مقدار هم دچار جوگیری حاد به همراه چشم و همچشمی مزمن هستند
که اگر دوستم یه داد زد من سر یکی رو بشکونم.
شاید در شخصیت ماها وضعیت کنترل خود در حین بحران و حفظ اخلاقیات و بروز رفتار مناسب تعبیه نشده و سیستم اخلاقیه ما دو بعد داره: خوب و بد.
حد واسط و کنتر تعریف نشده
من کاری با فوتبال و طرفداراش ندارم به نظرمم درست نیست مثال این پست رو اونها قرار بدیم...اما اگر مردممون روحیه حق طلبی دارن و چنانچه جایی حقشون رو بگیرن اعتراض می کنن اینم نشون دهنده وندال بودن اونها نیست!که البته حکومت همچین اعتراض هارو سرکوب میکنه که دیگه مردم میترسن حرف بزنن...چه برسه آشوب...

البته منظور من اصلا با جنبش سبز و اینا نبود...بیشتر نظرم با این مردمیه که انقدر دارن زیر باز هزینه ها کمر خم میکنن و اگر جایی حرفی هم بزنند مسئولین احمق می گن :واسه دوتا دونه مرغ چرا اینطوری میکنین؟؟؟واقعن چقدر الاغن(ببخشیدا)دور از جون شما
بزارید به حساب درد دل

منظور منم اینجا اصلا شیوه ی اعتراض دموکراتیک و این صوبتا نبود. منظورم حرکات تخریبی و وحشیانه ای هست که روحیش داره رشد میکنه بین جوونای ما. حتی تجاوزا یا تعرضای دسته جمعی رو میشه توی این دسته قرار داد. این مساله خیلی جدیه.
موافقم !
تازه طبق نظر اینجانب فعلا وضع خوب است . در آینده که نسل جدید وارد میدان خواهد شد چه شود !!!
وژدانن تاریختون خیلی خوبه حاجی آورین
هوم الان من از کنجکاوی که می میریم واندالیسم یعنی چی شد :(
دادا به کسی که درمقابل دوربین های ناجا و حضور افسر های محترم ناجا وندالیسم بازی در میاره و عملا ناجایی را روی بغل دستیش دایورت میکنه کلا چی میگن ؟!
چند سالی احساس میکنم دچارشم
ایرانیا هر کدوم برای خودشون یه پا ترمیناتورن. حیف.
نوشته تون رو هوا معلق موندا!
نتیجه گیری نداشت!
.
قطعا نظر من کارشناسی نیست و فقط از یک برآورد حسی نشات میگیره ولی احساس میکنم اوضاع به این خرابی هایی که شما پیش بینی میکنید نیست!
ینی حداقل مثال هایی که زدید قابلیت بروز روح وندالیسم را در ما قلقلک نمیدهد!
نه همون دیگه تو خدمت هم همین جوری بودم یادمه یه شب که آخرهای آموزشیم بود داشتن می فرستادنم کار آموزی پاسداری بعد افسر نگهبان و پاسبخش به اون گندگی که برای خودش لاتی بود انصافا وپاس آسایشگاه و مربی گردان و پاس پیاده رو همه رو همه ندید گرفتم (عبارت با ادبانه ) رفتم پشت آسایشگاه خوابیدم بعد یه ربه که سر و صدا ها خوابید رفتم تو آسایشگاه رو تختم دراز کشیدم و خوابیدم پاس آسایشگاه تا نیم ساعت همین جوری که من خوابیدم بهم زل زده بود (شکلک زل زدن )

تو الگوی من در خدمتی و خودت خبر نداری !
دقیقن منظور من همون بود که منظور شما نبود
با صحبتهای بسیار مفیدی که جبابعالی به نگارش در آورید با نهایت حس لمس کردن، آن هم در آن ایام کذایی بسیار موافق بوده، امید که ما خود پیشرو در امر جلوگیری از این نابهنجاریهای اجتماعی باشیم ...
ننویسید خب، اتو کشیده ننویسید
۲۱ مرداد ۹۱ ، ۰۱:۴۲ زهره سعادتمند
شما نکن همچین با خودت!
وسطاش خنده م گرفت از شدت اتو کشیدگی! البته ببخشیدا!

ولی با حرفتون موافقم. ما یک (به فتح یاء) آدمایی هستیم که خودمون از شناخت خودمون عاجزیم!
۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۱۳ زهره سعادتمند
شمام فقط فک میکنی که شناخت داری.
چون همین شمایی که اینجا تئوری می بافی رو رها کنن، عملا از همه بدتری:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">