پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

سفر

جمعه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۲۴ ب.ظ

به نام خدا  

   سفر مرا همیشه یاد مرگ می انداز و مرگ برایم تصویر زنهای سیاه پوشیست که بالای قبری شیون می کنند. و شاید برای همین بوده که تنها وصیت نامه های زندگی ام را توی سفر نوشته ام . که این شبیه ترین به مرگ است که گاهی کسی برای همیشه می رود از زمان ومکان و واقعیت مرگ برای دیگران چیزی جز این نباید باشد. و فقط خدا می داند بعدش کجا می رویم وچه می شود. و فقط خدا می داند که ما حالا کجای مسیر سفرمان ایستاده ایم. و چند سال و روز و دقیقه مانده تا موعد زنهای سیاه پوش برسد. و ندانستن اینها باعث می شود که فراموشکار شویم. و آدمهایی هستند که می گویند می بینمت پس هستی. اگر نبینمت نباید باشی. و خدا پیامبرانش را برای این آدمها فرستاد. و تا دل آنهایی را که نمی بینند و می دانند که هستی محکم کند. و خدا شاید می دانست که آنها پیامبرانش را هم نخواهند دید.  

۹۱/۰۶/۲۴
پشت کوهها

نظرات  (۹)

سفر به سلامت!
اینجور که مشخصه به سفر خیلی احتیاج دارین. چه می کنن با جوونای مردم خداااااااا!

حیف خانواده رد میشه نمی تونم بگم چه میکنن!
۲۵ شهریور ۹۱ ، ۰۰:۳۶ زهره سعادتمند
چیزی شده؟
به ما بگید. ما طاقت شنیدنشو داریم!
داشتید میرفتید سفر بعد وسط راه یهو اطلسی اوردن بو کنید؟ آره؟
هرچیزی یه فلسفه ای داره
آمدی برسرقبرم, نشد از قبر درآیم/ تازه فهمیده ام این بند کفن فلسفه دارد.....
به سلامتی حالا کوجا سفر?
متن خیلی پرمغز بود هنوزم دارم بهش فکر می کنم به شکوفه ها به باران برسا ن سلام مارا
کشور من همان جایی است که بعد مرگ هر آدمی می گویند :
" خدابیامرز راحت شد...
من هنورم دارم فکر می کنم : دی
خیلی زیبا بود حاجی !

حالا نگفتی کجا میری ؟!

توی وصیتت بنویس که فیلمهای خسته ات رو بدن به من
چه متن قشنگی بود.
خیلی خوب استارت خورد
با اجازتون ور داشتمش:)
مرسی
و هر گز پیامبرانش را نخواهند دید ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">