پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

یک عاشقانه ی اصیل !

دوشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۹:۲۷ ب.ظ

به نام خدا


اعتراف میکنم که عاشقانه ترین صحنه ای که توی این چند مدت دیده ام, پیرمرد و پیرزنی بودند که چند روز پیش مقابل یک مغازه ساندویچی روی جدول های کنار خیابان نشسته بودند و پیرزن داشت ساندویچ می خورد و پیرمرد همانطور که او و ساندویچ خوردنش را تماشا میکرد , با حوصله ی تمام برایش سس می ریخت !


۹۱/۰۸/۲۲
پشت کوهها

نظرات  (۱۴)

ای جان؛ عزیزم :)
خدا قسمت کنه :دی
دبل لایک ...
۲۲ آبان ۹۱ ، ۲۳:۳۰ زهره سعادتمند
پیرزن ساندویچ میخورد و پیرمرد با حوصله ی تمام با نگاهش او را!
عاشقانه ی اصیل،حقیقی،واقعی،ماندگار،عمیق و و و ...
من‌م از این صحنه‌ها دیدم!
ولی یه صحنه‌ای که هیچ‌وقت از یادم نمی‌ره:
یه پلی عابر هست جلوی دانش‌گاه قم
دوستان در جریان‌ند. بلنده و اکثرن خلوت!
(زیرش‌م نرده زدن کسی نپیچونه. هرچند جدیدن یکی از شبکه‌ها را یکی به طور کامل دخل‌شو آورده. که احتمالن از بچه‌های شهرستان بوده.!)
یه روز داشتم پله‌های پهن‌شو می‌رفتم بالا
یهو دیدم دختر پسره آغوش باز کردن
اصن یه وعضی!
من‌م سرمو انداختم پایین
اونام سریع منو دیدن
دخترو موقعی که از کنارم رد می‌شد
چنان چادر رو پیچیده بود به خدش که دماغ‌شم دیده نمی‌شد
یعنی خجالت در حد لالیگا!
خلاصه عاشقانه‌هایی که ما دیدیم این‌جوریاس!
حاجی سس سفید بود یا کچاب ؟!
هه
همش به این فکر می کنم که وقتی پیر شم چقد چندش میشم...و اصلن دلم نمیخواد اون موقه شوهرم تو صورتم نگاه کنه چه برسه سس بزنه...
میمیرم برای این عشق ....
نه خیر!
۲۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۱ الهه (حاجیه خانم)
ما در مورد چیزای عشقولانه نظر نمیدیم.ایش
ای جاااااااااااااااااااااااان دلم.

:)))
الان پس از خواندن این پسته من دلم خواست پیر شم ساندویچ داشته باشم سس سفید مایل ب کچاپ داشته باشم برم بشینم روی پله های پل عابر تنا تنا بخورم هر کی اومد زل زد بهم و سرشو انداخت پایین بگم هان ؟ چیه؟ پیرمرده واسساده داره توو ساندویچی ظرف می شوره ب جای پول این ساندویچه. خودت گو گت إ رووم

والا با این عشقاشون
ایییییییییییییییشششششششششششششششششش


اما خداییش من الان خیلی دلم ساندویچ خواست. اونم از اون ساندویچ کثیفا ک تووش انگشت پیدا می شه
حالا چی کار کنم سر صبحی؟ هان هان هان هان؟
منم میخوام پیر که شدم دندونام مصنوعی نباشه تا ساندویج گاز بزنم و....بگذریم به جای نیمه گمشدم که هنو پیداش نکردم نمتونم حرف بزنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">