اصلاحات آری؟ نه؟ اصن چی؟!
حدود یک ساعتی وقت میذارم برا یک بنده خدایی از مسئولین مربوطه و اشکالای سیستمی رو که چیده شده و منم توش کار میکنم رو به صورت مبسوط توضیح میدم و دست آخرم کارایی رو که میشه برا اصلاح و پایین آوردن خطای سیستم و عادلانه تر کردن فرایند جذب متقاضیان بورسیه و هیات علمی انجام داد میگم.
دست آخر که حرفای من تموم میشه و توضیحات حضرت رئیس شروع میشه همون سی ثانیه ی اول میفهمم که اون نصف روزی رو که روی این قضیه فکر کردم اصولا وقت و فسفر ارزشمند خودم رو هدر دادم. هیچی بدتر از این نیست که یک عده ای به یک چیز غلط معتقد شده باشند. و بدتر از اون اینه که اینها توی یک فرایند و بعد از مدتها آزمون وخطا به اون چیز غلط رسیده باشند. چون دیگه خودشون رو در پایان مسیر جستجو می بینند و هیچ ایده ی اصلاحی رو قبول نخواهند کرد.
این شده اوضاع ما.