پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

شمشیر سامورایی گوشه اتاق !

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۱۵ ق.ظ

به نام خدا

یک بنده خدایی چند ماهیه که مسئول یکی از حساس ترین بخشهای اداره ی بی صاحاب ما شده. نکته اینجاست که ایشون شوت ترین آدمی هستند که ممکنه در این جایگاه قرار بگیرند و هنوزم که هنوزه بعد از چند ماه به حقیقت این مساله پی نبردم  که چرا خیابون کریم خان دهن باز نمیکنه و ما و ادارمون رو یه جا ببلعه و به این وضعیت پاپان بده! این بنده ی خدا بیست و خورده ای سال رو توی کارای عمرانی بوده. از ساخت جاده و ساختمون تا تونل و پل و سوله و تقاطع غیرهمسطح و از این صوبتا . حالا برا آخر بازنشستگیش مثلا برداشتن آوردنش یه جایی که یه ذره مرتب و بی سروصدا و آروم باشه.باااااور کنید هیچ منظور و فکر دیگه ای نمی تونه پشت این حرکت خارق العاده باشه. خب معلومه که هیچ نظری نداره که دقیقا اینجایی که ما هستیم چه خبره و اصلا داریم چیکار می کنیم ! باور کنید هیچ نظری مثلا در مورد آئین نامه هایی که باهاشون سروکار داریم نداره ولی چنان اعتماد به نفسی داره که نگو. تا اینجاش خیلی مشکل حادی نیست ولی چشمتون روز بد نبینه، اگر ازش بخوان در مورد یک موضوع تخصصی مرتبط با ما و جایگاه خودش نظر بده....یعنی چنان مزخرفاتی رو با اعتماد به نفس بالا و با ژست مدیریتیش به زبون میاره...چنان بی ربط که حتی کلاغای روی درختای کوچه پشتی در اقدامی اعتراضی سریعا منطقه رو ترک میکنند!

بابت همین موضوع، من یکی که روزی چند بار خودکشی میکنم اصن!

اصن یه شمشیر سامورایی گذاشتم گوشه ی اتاق، تا هرجا یه پاراف ازش دیدم یا دستوری داد بی درنگ شرافت خودم رو با تیزی شمشیر سامورایی حفظ کنم و یه لحظه نفس کشیدن بعد از اون وضعیت رو برا خودم نمی پسندم!

تو همچین اداره ای خدمت می کنیم ما !

۹۲/۰۹/۲۱
پشت کوهها

نظرات  (۱۷)

مهم اینه که به خلق الله خدمت کنین.. و راههای کمک به خلق الله بی شماره.. حالا شما میخواید از زیر کار در برین چه ربطی به اون بنده خدا داره؟!!!


عاخه ما از اون خونواده هاشیم که از زیر کار در بریم؟! نه اصن این صوبتا به ما میاد؟!
۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۴۹ زهره سعادتمند
اجرکم عندالله!

انشالا همه با هم!
ببین حقوقدان 
بهتره تو کار سرهنگ ها دخالت نکنی
شما بهتره بری حقوق و اقتصاد تو بخونی 
:D

من حقوقدان نیستم!
من سرهنگ(نه ببخشید!) سربازم!
ای سرباز جان بر کف, شهادتت مبارک ;)
بعد اونوقت این کیه الان پست گذاشته؟؟
ما باید به روح اعتقاد داشته باشیم عایا؟؟؟

خب اعتقاد شما به روح خیلی وقتا به درد بقیه میخوره!
۲۲ آذر ۹۲ ، ۰۶:۲۸ محمد مهدی
ببین دوست عزیز. برو خدا رو شکر کن تو اداره‌ی شما فقط این یه نفر هست. فک کنم یا پات تا حالا به هیچ اداره‌ای باز نشده، یا اگه‌م باز شده، موقع بیرون اومدن ازش، از فلاش ِ حافظه پاک‌کن ِ مردان ِ سیاه‌پوش استفاده کردن،‌ یادت نمی‌آد چی به چی بوده. من به شخصه وارد هر اداره‌ای می‌شم، اطلاعات‌م از مسائل مربوط به اون اداره، خیلی بیش‌تر از اطلاعاتیه که مسئولین اون اداره می‌دونن.

توی اداره ی ما خیلی بیش از یه نفر هستن
چون می خواستم روحیتون خراب نشه و از مملکت ناامید نشید گفتم یه نفر!
۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۸:۳۱ زهره سعادتمند
 elham جان احتمالا اصلیت شما رو نمیدونن! وگرنه چنین حرفی نمیزدن اصن!

:D

این نگاه نژادپرستانه رو بذارید کنار شمام :دی
سلام


ینی من میمیرم برا این صحنه های خین و خین ریزی...


یه سر تشریف بیارین اونورا. مام ازهمین صحنه ها داریم.
یاعلی

خین وخین ریزی :)))
اتفاقا زهره جان اصلیتشون رو میدونم.. و خوشبختانه با همشهریاشونم خیلی در ارتباطم.. ولی چون من و همشهریام هم اهل "ولش کن" یم ..روم سیا !نمیتونم به ایشون خرده ای بگیرم

به این میگن آدم منطقی!
آورین!
بهترین کارو می کنین.

میدونم!

فعلن توی این دوره زمونه آدم هعی باید خودش بکشه  بعد دوباره زنده بشه   بعد دوباره  بکشه ...

تقصیر خودمونه خب


:|
۲۷ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۰ زهره سعادتمند
خب پس واجب شد اصلیت شما رو هم بدونم elham جان!
:دی

خب من مزاحمتون نمیشم!
chera khob???
inhame nokhbei ke tu in bonyade nokhbegan hast be che dardi mikhore pas??
adam thsilkarde ghaht umade k pira ro miyran sare kar??
[gigh...................جیغ........................]

اون نخبه ها رو انداختن توی یه شیشه های بزرگی که ایشالا "نخبه ترشی" عمل بیاد!
 nakone shirazi hastin?///////!!!!!
are dg
migan chi?///
shirazi .....hehehe

نخند آقا نخند !
خدا صبرتون بده!
مثل موقعیتی است که در طول روز چند بار نفس آدم قطع بشه! بعدش که میشه آدم نفس نداره! خون به مغزش درست نرسیده!
بعد از یه روز کاری این چنینی باید رفت خونه و پاها رو به دیوار تکیه داد و گذاشت خون به مغز برسه! بلکه ام ...

البته که توی این اوضاع هرچی کمتر خون به مغز برسه و آدم کمتر فکر کنه بهتره!
اونم هست ...
پس دوران سختی طی میشه ...
ولی اگه اینجوری باشه طرف بعد یه مدت کند ذهن میشه ها ...

عب نداره! اصن خودش راحتتره دیگه از اون به بعد!
۱۴ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۳ مـَـ ه جَـبـیـטּ
دارم سعی میکنم دلم بسوزه !


:دی

اصن راضی به زحمت نیسم!
شمشسر سامورایی رو در راه بریدن سر طرف استفاده کنید بهتره!


+چه حالی میده آدم بعد یک مدت برگرده خونه، از مارعملی و امنحان خبری نباشه، نت هم باشه، هی وبلاگ دوستاش بیان تو ذهنش هی بره بخونه هی نظر بده، بعد باز دوست بعدی و بعدی!

+خیلی هم درست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">