عجب داستانایی داشتیم !
شنبه, ۷ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ق.ظ
به نام خدا
یه برنامه پیاده روی بود، همون اول گفتن همه قمقمه های آبشون رو خالی کنند.
این عاقبت کسی بود که خالی نکرده بود!
ینی یادمون بخیر و راهمون پر رهرو!
۹۲/۱۰/۰۷
گذشته پشت کوهها
- بهمن ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۱ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۱ (۱)
- دی ۱۴۰۰ (۱)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- دی ۱۳۹۹ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۱)
- فروردين ۱۳۹۹ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۱)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱)
- دی ۱۳۹۷ (۱)
- مهر ۱۳۹۷ (۲)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۲)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- مهر ۱۳۹۵ (۱)
- شهریور ۱۳۹۵ (۲)
- مرداد ۱۳۹۵ (۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۲)
- دی ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۱)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۲)
- اسفند ۱۳۹۳ (۲)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲)
- دی ۱۳۹۳ (۳)
- آذر ۱۳۹۳ (۳)
- آبان ۱۳۹۳ (۳)
- مهر ۱۳۹۳ (۲)
- شهریور ۱۳۹۳ (۳)
- مرداد ۱۳۹۳ (۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۴)
- خرداد ۱۳۹۳ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۲)
- فروردين ۱۳۹۳ (۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۴)
- دی ۱۳۹۲ (۴)
- آذر ۱۳۹۲ (۴)
- آبان ۱۳۹۲ (۳)
- مهر ۱۳۹۲ (۳)
- شهریور ۱۳۹۲ (۵)
- مرداد ۱۳۹۲ (۳)
- تیر ۱۳۹۲ (۵)
- خرداد ۱۳۹۲ (۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۸)
- فروردين ۱۳۹۲ (۶)
- اسفند ۱۳۹۱ (۷)
- بهمن ۱۳۹۱ (۸)
- دی ۱۳۹۱ (۱۵)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۱ (۸)
- مهر ۱۳۹۱ (۱۴)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱۲)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۱ (۱۱)
- خرداد ۱۳۹۱ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۱۱)
- فروردين ۱۳۹۱ (۱۶)
- اسفند ۱۳۹۰ (۱۶)
- بهمن ۱۳۹۰ (۱۳)
- دی ۱۳۹۰ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۰ (۱۳)
- آبان ۱۳۹۰ (۱۷)
- مهر ۱۳۹۰ (۱۱)
- شهریور ۱۳۹۰ (۱۲)
- مرداد ۱۳۹۰ (۱۲)
- تیر ۱۳۹۰ (۲۳)
- خرداد ۱۳۹۰ (۱۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۰ (۲۷)
- فروردين ۱۳۹۰ (۱۱)
- اسفند ۱۳۸۹ (۱۲)
- بهمن ۱۳۸۹ (۵)
۰۷ دی ۹۲ ، ۰۴:۰۳
علیرضا م
علیرضا م
چه حالی میده پسر :d
تو که درد کشیده ای دیگه چرا ؟! :دی
۰۷ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۹
دلتنگ
دلتنگ
بابا دمشون گرم
جناب سروان میگه دم خودتون گرم!
۰۷ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۹
ناشناس
ناشناس
چه مناظر باصفایی
بالاخره انگار یه خرده رفتید تو فضا!!
کدوم مناظر؟کدوم فضا؟
۰۷ دی ۹۲ ، ۱۸:۵۲
زرنوشت
زرنوشت
کی فکرشو می کرد؟!
من از اولشم میدونسم!
۰۷ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۷
محمد مهدی
محمد مهدی
سه‌پاهی..
این فوش بود؟!
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۲۱
نظرباز
نظرباز
من هربارمیام اینجا حسابی میخندم
ینی چون همه پستا رو با هم یه نگاهکی میندازم تجمیعش میشه خنده ی زیاد
مستدام باشید با این زندگی سختی ک دارید:دی
...
راستی کامبیز در نوع خودش بی نظیر بود...عالییییی
سلامممممم
علیک سلام
خنده چیز خوبیه
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۲۹
roshani
roshani
(ajab hali mide in sarbazi (sheklake khonak shodan
:|
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۰
roshani
roshani
akhe man doos daram nazar bedam tu poste ghabli!!!rah nadare???chera akhe??
شما رو توصیه میکنم به تقوا !
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۲
roshani
roshani
akhe chera az aval ghomghomatun ro ab karde budin?zehnamo mashghuuuul karde bad juri!!
tu in biabi shoma abo hadar dadin
آخه توی هوای گرم آدم قمقمش رو پر میکنه! پشت دستمون رو که بو نکرده بودیم!
۰۹ دی ۹۲ ، ۱۶:۳۴
شقایق
شقایق
سلام
خدایی ته تنبیه بوده ها!
مارو میبردن بالای کوه سینه خیز می آوردن پایین با کلی فحش و ذکر یاد آبا و اجدادمون! بعد ته تنبیه شما اینه که جناب سروان مثه مامانای مهربون آب میریزه رو سرتون؟
واقعن که!
جدن روتون میشه به بچتون بگید بابات رفته سربازی؟!!!
نه خدایی؟!
خدایی ته تنبیه بوده ها!
مارو میبردن بالای کوه سینه خیز می آوردن پایین با کلی فحش و ذکر یاد آبا و اجدادمون! بعد ته تنبیه شما اینه که جناب سروان مثه مامانای مهربون آب میریزه رو سرتون؟
واقعن که!
جدن روتون میشه به بچتون بگید بابات رفته سربازی؟!!!
نه خدایی؟!
به جون بچم این ته تنبیهمون نبود! ولی فقط از همین عکس داشتم خب!
۱۰ دی ۹۲ ، ۱۲:۳۱
یک گمنامه
یک گمنامه
آینده ساز مملکتین دیگه بهرحال ...
کاریش نمیشه کرد !!! :دی
کاریش نمیشه کرد !!! :دی
ما :| مملکت :| آینده :|
۱۱ دی ۹۲ ، ۱۸:۱۸
عارف عبداله‌زاده
عارف عبداله‌زاده
باید جای اون دو تا تصویری رو که کشیدی عوض می‌کردی؛ بعله جناب (:
:)
۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۰۶
خارج ازچارچوب
خارج ازچارچوب
واقعن چه شکنجه‌ی پر دردی!من اگه اونجا بودم ده تا قمقمه هم داشتم خالیشون نمیکردم.
این یخای ته کلمن هس؟ اینا که آب میشه آبش خیلی سرده! از همون آبا پر کرده بود!
۱۴ دی ۹۲ ، ۱۷:۱۵
مـَـ ه جَـبـیـטּ
مـَـ ه جَـبـیـטּ
: ))
خیلی خندیدم .. با اجازه برا مامانم خوندم ..
:)
۱۴ دی ۹۲ ، ۱۹:۳۹
پژواک
پژواک
:))
ینی من اینقد بدم میاد یکی اینجوری خیسم کنه که نگو !
حالش ُ میفهمم چون داداشم میدونه من از اینکه اینجوری خیس شم
بدم میاد و همیشه سرم میاره :دی
ینی من اینقد بدم میاد یکی اینجوری خیسم کنه که نگو !
حالش ُ میفهمم چون داداشم میدونه من از اینکه اینجوری خیس شم
بدم میاد و همیشه سرم میاره :دی
از قدیم گفتن از هرچی بترسی سرت میاد!
۱۵ دی ۹۲ ، ۲۳:۴۲
هو العشق
هو العشق
چقدم شیک آ ریلکس نشسته!
مجبوره میفمی؟ مجبووور!
۱۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۶
ناشناس
ناشناس
همین مناظر دیگه!
هرچی باشه از ادارتون که با صفا تره!
عکسای ادارتون بوی پا و جوراب گندیده میده با اجازتون!
از بس همه خوابالو هستن با عکسایی که گذاشتید ...
من ی همچین حسی دارم ...
این جا حداقل ی آبی زدین به بدن خنک شدین ...
فضای تنبه هم برای خودش عالمی داره ...
ی سری با سینه خیز و کلاغ پر مرد میشن
ی سری با آب یخ ...
یه سری هم با هیچکدوم از اینا آدم نمیشن
میدونین که، فرشتن !
۲۴ دی ۹۲ ، ۰۱:۰۳
ریحانه
ریحانه
این که خوبه!خب خنک میشه طرف!
عالیه اصن !