پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

نگاه کردن به آسمون در حالت دراز کش و از پشت درختهای تو در تو

پشت کوهها
۳۰ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۲

به نام خدا

 

این یادداشت کوتاه ، درهمی جاتی هست که ممکنه صریحا به احساسات شما در صورت دارا بودن ظرفیتی پایین ار نقدپذیری، توهین کنه.

پس شما رو به مطالعه با احتیاط دعوت می کنم.



توی این وضعی که بعضی دوستان توی بهت نتیجه ی انتخاباتند و بعضی دیگه زانوی غم بغل گرفتند و فریاد وا اسلامای بعضی دیگه از دوستان با ریتمی غمناک و زجه مانند به گوش میرسه، لازمه کمی خودمون رو جمع کنیم و از این هیاهو فاصله بگیریم وفکر کنیم که چرا کار به این جا منتهی شد. انتخاب شدن آقای روحانی یه پروژه نبود که مثلا از یک هفته پیش و شروع تبلیغات حاصل شده باشه،بلکه پروسه ای بود که اتفاقا همه ی ماها توش نقش داشتیم. بله دوست عزیز. بحثم این نیست البته وبگذریم. ولی یه نکته اینجا می مونه. من از چند مدت پیش مرتب سعی میکردم ذهن بچه های اطراف رو درگیر این مساله کنم که " بشین و به این فکر کن که اگه روحانی رای آورد قصه چه شکلی میشه و وضعیت چه تغییرایی میکنه و ما باید چیکارا کنیم" .ولی ماشالا این دوستان ما انقدر توی فضایی که برای خودشون ساخته بودند فرو رفته بودند که اصلا حتی امکان همچین مساله ای به ذهنشون خطور نمیکرد و صرفا پوزحندهای دلهره آور به ما تحویل می دادند. این مساله هم البته دلیل داره که باز بحثم این نیست و بگذریم. ولی قصه اینجاست که به نظر من اومدن روحانی در عین تصویر هولناک و وهم انگیزی که در ذهن شما نوگلان و عزیزان با بردن نام ایشون تداعی میشه میتونه یه سری نکات مثبت با خودش داشته باشه- البته این مثبت بودن مطلق نیست وبستگی به خود من و شما و کلا دوستانی داره که خودشون رو در چارچوب طیف راست می بینند. اول اینکه متعاقب سرکار اومدن وقدرت گرفتن طیف اصلاح طلب بعد از یک دوره ی هشت ساله از انزوا و گسترده شدن اونها توی سیستمهای اجرایی کشور، عین همون اتفاقی که برای اونها در سال هشتادوچهار افتاده بود برای نیروهای اصولگرا تکرار میشه.تقریبا در این چندان بحثی نیست. یعنی اصطلاحا عقب نشینی و برگشتن به پشت مواضع واستحکامات خودی. این مساله از یه نظر می تونه مثبت باشه. یه نگاه منطقی به وضعیت طیف راست و مذهبی، آشفتگی درونی و انسجام کم و حتی عمق کم دانسته ها و آگاهی ها رو در عین قوی بودن در حوزه ی کارهای اجرایی که این چند سال بیشتر در اون قوت گرفتند نشون میده. این به معنی واقعی کلمه در دراز مدت یه سم مهلکه. همین آشفتگی ذرونی و رفتن پشت دیوارهایی که اطراف خودمون بالا بردیم متعاقبا به ضعف تحلیلا و درک نادرست از وضعیت جامعه ومردم منجر شد. این چند سال می تونه فرصتی باشه برا بازنگری رفتارها وعملکردها واصلاح و بالا بردن سطح انسجام داخلی و عمق دادن به باورهای مبنایی اصولگرایی. فرصتی برای مطالعه و  پژوهش و جستجو و دقت. مثلا باید این سوال رو پرسید که بدنه ی مردمی چرا نسبت به اصولگرایی بی اعتماد شد؟ این سوال خیلی حیاتی و اساسیه. مورد دوم این هست که این مدت می تونه فرصتی باشه برای اصلاح طلبها برای عمل به ادعاهاشون و قص علی هذا. یک نکته ای که وجود داره از این قراره که باید قبول کرد اصلاح طلبها بخشی از مردم ونظام هستند.باید قبول کرد که اونها وجود دارند. متاسفانه خیلی از دوستان در قبول کردن همین مساله که شاید خیلی ساده به نظر برسه ناتوانند مرتب تکرار می کنند که با فلان اتفاق مثلا آخرین میخ بر تابوت اصلاح طلبی کوفته شد و از این تیپ حرفا. چون ذهنیتشون این هست که اصلاح طلب یعنی ضدولایت فقیه. اصلاح طلبی تا وقتی در چارچوب قانون اساسی باشه می تونه بخشی از فرایند رشد متوازن نظام رو شکل بده. این اصلا منطقی نیست که وقتی اینها یک کفه از ترازوی نظام تعریف میشن همیشه بالا یا پایین قرار بگیرن. رشد متوازن گفتمانهای اصلاح طلبی واصولگرایی در چارچوب قانون اساسی همونطور که گفتم در دراز مدت به رشد رو به جلو نظام منتهی میشه. به نظر من این مساله رو راحت میشه انکار کرد ولی ضرر انکار اون خیلی زیاد می تونه باشه.خیلی راحت میشه صفر و یکی دید و به هرکسی که مقابل ما می ایسته انگ زد. جالبه که ما بعضا دقیقا همین کار رو هم کردیم. توی مستندهایی که صداوسیمای گرامی در چند سال گذشته پخش کرد چهره ای که از روحانی نشون داده شد چهره ی یک خائن به منافع ملی ایران بود. ولی چرا مردم این تصویر رو نپذیرفتند؟ ما یک جاهایی بدون شک اشتباه کردیم. باید اعتراف کنیم به این مساله.نه برای اینکه متهم رو پیدا کنیم. نه. برای اینکه اشتباهاتمون رو تکرار نکنیم و بتونیم پروسه ای رو شکل بدیم که این اعتماد دوباره بین "اکثریت "مردم و طیف اصولگرا برقرار بشه و این گفتمان با برطرف کردن ضعفها و اصلاح نقایص بتونه مجددا جایگاه اجتماعی خودش رو بدست بیاره.

امروز می تونه شروع عزلت و گوشه گیری و اندوه مضاعف باشه یا ایجاد دغدغه ای که به شکل گیری انگیزه و نهایتا حرکت منتهی میشه.

پشت کوهها
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۲ ۲۲ نظر

نگذارید که آن فاجعه تکرار شود
نگذارید عدالت به سر دار شود

نگذارید که در نای سقیفه بدمند
شیر حق در ستم فتنه گرفتار شود

نگذارید که در خانه نشیند حیدر
سینه فاطمه (س) مجروح ز مسمار شود

نگذارید که اصحاب جمل فتنه کنند
شک و تردید و ریا رونق بازار شود

نگذارید علی (ع) بار دگر خون گرید
ظلم و تزویر معاویه پدیدار شود

نگذارید علی بی کس و بی یار شود
نگذارید بنی ساعده تکرار شود

نکند حفظ ولی بر همگان عار شود
نکند حق علی در عمل انکار شود

محرم راز علی(ع)نخل و دل و چاه شود
سیلی خصم زبون نقش رخ یار شود

نکند گرد حمل توطئه ای ساز کند
حب دنیا سبب بستن ابصار شود

کوفیان ننگ شما باد اگر
دور تاریخ دگر باره نمودار شود

نکند مکر بنی عاص اثر ساز شود
مالک از حکم علی باز خبردار شود

نگدارید خوارج به لب نهر رسند
نگذارید که این حادثه تکرار شود

نکند باز معاویه خریدار شود
در نخیله حذر از جنگ به اجبار شود

نگذارید که اصغر به سر دست شود
نکند حرمله بی رحم کماندار شود

نگذارید که اهل حرمش خوار شوند
نگذارید که شام زینبش تار شود

نگذارید امر ولایت به همین ختم شود
نکند ابن امیه به سر کار شود

نگذارید که مشروطه نمایان بشود
شیخ نورانی ما ملعبه دار شود

نکند پیر خراباتی ما نوش کند
جام زهری که پرازکینه اغیار شود




نگذارید که قرآن به سر نیزه کنند
گرم بازار ریاکاری و دستار شود

نگذارید حسن (ع) بار دگر در کوفه
در میان سپه اش بی کس و بی یار شود

نگذارید حسین ابن علی (ع) در میدان
بی علی اکبر و عباس علمدارشود

نگذارید که خون شهدای ایران
پایمال ستم و فتنه اشرار شود

نگذارید گشایند در زهد و ریا
آشکارا ز ریا خرقه و دستار شود

نگذارید فراموش شود منطق خون
پاک از خاطره ها آن همه ایثار شود

نگذارید که یاد شهدا محو شود
ورنه اینجا چو سراپرده مردار شود

نگذارید که نامحرم این وادی طور
آگه از راز می و ساغر اسرار شود

نگذارید که در معرکه عشق رسد نا محرم
نا کسی از دل این خانه خبر دار شود

نگذارید که کمرنگ شود واژه عشق
حسد از راه رسد کینه نمودار شود

نگذارید علی سید و عیسای زمان
چاه با سینه او محرم اسرار شود

نگذارید که سالار خراسانی ما
غرق در غربت و بی یار و مددکار شود

«نیلیا» آنچه که شدعبرت ابرار شود
نگذارید که آن فاجعه تکرار شود

پشت کوهها
۲۳ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۳۱

گاهی

عمیق ترین ضربه ی یک زندانی

بر پیکره ی زندان بانش این است

که نسبت به او احساس ترحم داشته باشد.

پشت کوهها
۱۹ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۲ ۱۱ نظر


من که می گویم هرچه بر سرمان می آید از فراموش کردن مستطیل هاست. تولد خودمان که یادمان نیست ولی شنیده ام بچه های تازه متولد شده را در تخت ها کوچک مستطیلی می گذارند. تازه کیف مدرسه زمان کودکی من هم مستطیلی شکل بود. حتی دفتر املا و نقاشی مان و آن کتاب معلم که همه جوابها را با خود داشت.

سفره غذای روزانه هم معمولا مستطیلی است. همان سفره ای که روزی مان می دهد و ما خیلی کم فکر می کنیم که محتویاتش از کجا آمده است. ماشین ها هم مستطیلی است و گاهی شکل خانه یا اتاقمان. و حتی تابلو مورد علاقه اتاق من هم مستطیل بزرگی ست که روی آن نوشته: و عشق صدای فاصله هاست ...

تصاویر آخر هم مستطیلی است. مثل پنجره و تخت بیمارستان و نهایتا یک تابوت مستطیلی و یک خانه گلی مستطیلی که تنها چیزی است که از این دنیا نصیبمان می شود. برای همین است که می گویم نباید مستطیل ها را فراموش کرد.

ولی بین همه اینها پنجره فولاد مستطیلی حرم  آقا چیز دیگری ست...

 

(تنهایی)

 

پشت کوهها
۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۹ ۱۸ نظر

به نام خدا

هم دوست دارم کمک بدم به بچه ها که می بینم اینروزا دارن از همه چیزشون میزنن و مایه میذارن برا چیزایی که بهشون اعتقاد دارن و هم از اون طرف ناخوداگاه خودم رو از هرچی جلسه و دیدار و آشنایی هست خط زدم و اینطور وقتا میشم همون آدمی که هیچوقت گوشیش رو جواب نمیده و بعدا خودش به هرکی خواست زنگ میزنه. این دوگانگی رفتار، صدالبته حاصل تجربست. تجربه ای که آدم رو محتاط میکنه و اعتماد به آدما رو سخت . یه جورایی حوصله هم ندارم. همینقدری که چار تا "مثلا" یادداشت تحلیلی بنویسم ،وژدان نداشتم قطعا نه دیگه لگد میزنه نه گاز میگیره. ولی ته دلم میدونم که این اصلا خوب نیست.


پشت کوهها
۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۸