پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

به نام خدا

مدتیه که شرایطی رو در اداره برای رئیس تازه واردمون ایجاد کردم، که بدون اغراق، وقتی کاری از وظایف روزانم رو انجام میدم، حس می کنه که دارم بهش لطف می کنم! 

انقدر تشکر می کنه که دیگه زبانش از تشکر قاصر میشه!

حتی چند مورد خواسته دستمو ببوسه که نذاشتم! :|

البته نیاز به گفتن نداره که عذاب وجدان گرفتم!

خب می خواست تازه وارد نباشه! می خواست انقدر آکادمیک و با ادب و اتو کشیده نباشه!

اصن رئیس آدم باس لات باشه!

توی کشوی زیر میزش باس جای ادکلن قمه باشه ! سلاح گرم حتی!

والا با این رئیساشون !


پشت کوهها
۲۴ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۸ ۱۵ نظر

به نام خدا

بعد از اسباب کشی که چند ماه پیش توی اداره داشتیم، کامبیز به طرز مشکوک و مرموزی گم شد!

به هرکی هم سپردیم دیگه پیدا نشد!

علیرغم میل باطنی و در عین حالی که میدونستیم هیچ فتوسنتز کننده ای در این دنیا جای خالی اون رو هرگز در دل ما پر نمی کنه، یه جایگزین براش آوردیم!

گذاشتمش بغل میزم و هر روز کلی بهش نگاه می کنم و به دوردستها خیره می شم و به کامبیز فکر می کنم!

هعی.. تف تو این دنیا که چشم دیدن ظرف آب لجن زده ی کامبیز رو هم نداشت! تف تف تف !


پشت کوهها
۰۷ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۲۲ ۲۷ نظر