پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

به نام خدا

پدرهای ما وقتی میرفتن دانشگاه و درس می خوندن و درسشون تموم می شد و سربازی می رفتن، خیالشون راحت بود که کارشون رو درست انجام دادند و مملکت هم از توان و انرژی جوونی اونها استفاده می کنه و میرن توی یک اداره ای و سازمانی، سی سال کار میکنند و همونجا بازنشسته میشن.

حالا ولی دیگه عمدتا استخدامی اتفاق نمی افته. قراردادها کوتاه مدته و بسیار اتفاق می افته که بعد از چند بار تمدید قرارداد، افراد از شرایط اونجا خسته میشن و بیرون میان و یا کنار گذاشته میشن. دیگه کسی نمی دونه مثلا پنج سال یا ده سال دیگه اصلا هنوز توی این سازمان هست یا نه. سازمانهای رکود زده بودجه ای برای استخدام ندارن و علاقه ای به ایجاد تعهد مالی جدید هم ندارند.

نتیجه ی افزایش شدید جمعیت، بدون سنجیدن تمهیدهایی برای مدیریت آینده، میشه اوضاع امروز مملکت ما.

به همین سادگی.

خیالتون راحت.

بچه های ما این وضعیت رو تجربه نخواهند کرد.

بنابراین از این فرصت تاریخی نهایت استفاده رو ببرید تا خاطراتی شنیدنی برای بچه هاتون، از جوونی و عمر به فنا رفتتون داشته باشید!

پشت کوهها
۲۳ آذر ۹۳ ، ۲۰:۱۲ ۱۲ نظر

به نام خدا

بعضی آدما انقدر گاردشون بالاست که اجازه نمیدن کسی بهشون نزدیک بشه تا شاید بهشون کمک کنه. یعنی رسما می دونی که طرف نیاز به کمک داره ولی نمی ذاره براش کاری بکنی و دائما میگه که همه چیز تحت کنترله. در حالی که تو میدونی هیچ چیزی تحت کنترل نبوده و نیست و با این اوضاع نخواهد بود. بیشتر آدما در مواجهه با چنین افرادی به خودشون میگن "بابا ولش کن، بذار با مخ بخوره زمین! این اصلا باید بخوره زمین تا یه چیزایی رو بفهمه! اصلا لازمه براش!"

ولی خب دل آدم میسوزه.

می خوام به کسی کمک کنم که نمیذاره و نمی خواد. موندم چیکار کنم.

پشت کوهها
۱۵ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۳ ۱۷ نظر

به نام خدا

1- چندین سال وول خوردن و کار کردن توی سیستمای اداری مملکت عزیزمون درسهای بسیار دهشتناکی به من یکی داده! مثلا اینکه ممکنه به دلیل تغییر یک نفر توی سیستم و ناآشنا بودن طرف با روالها و ترس مهلکش از پرسیدن سوال(!)، دو ماه حقوقی به شما پرداخت نشه! و نکته اینجاست که اگر خودتون پیگیری نفرمائید این مدت قابل افزایش بوده و سقف مشخصی نداره!

2-با همه ی احترامی که برای خیلی از دوستان قائلم

هنوز بعد از این همه مدت نمی تونم درک کنم که ازدواج کردن با پشتوانه ی مالی پدر گرامیتون،

دقیقا کجاش مایه ی افتخاره؟!

3-دلم یه تلفنی می خواد که یه طرفه باشه. به این معنی که هیشکی نتونه بهت زنگ بزنه و بتونی به همه زنگ بزنی! هیشکی هم نتونه بهت بگه خودخواه!

4-هیچوقت نتونستم با هیچکدوم از میوه فروشی هایی که اجازه ی سوا کردن رو به مشتری نمیدن کنار بیام! خب چرا باید کسی میوه ی خراب بخره؟! نمیدونم. یا حرفی که من می زنم مسخرست، یا کاری که اونا می کنند!

4-تا حالا چند تا پیشنهاد اربعین کربلا رو به خاطر کارای عقب مونده و مشخص نبودن برنامه هام رد کردم. بی لیاقتی که شاخ و دم نداره.

4-توی ذهنم بود که این مطالب ارزشمند فوق رو توی 4 مورد خلاصه کنم! اینم یه راه حله بالاخره!

پشت کوهها
۰۱ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۲ ۱۸ نظر