به نام خدا
یه طوری شده اوضاع اگه یه فرصتی باشه و بیکار باشم، هیچشکی پا و نای بیرون رفتن و چرخیدن رو باهام نداره.
همه یا بدهکارن و حوصله ندارن، یا بیکار شدن و دمقن، یا موعد تخلیه شونه، یا با دو تا بچه رفتن خدمت و کسریاشون جور نمیشه.
مثه همیشه یادم نمیاد که چی شد به اینجا رسیدم.
۱۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۱۳
۵ نظر