Title-less
شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۰، ۱۲:۳۹ ب.ظ
به نام خدا
این شبها اگر خانه باشم(که نیستم اغلب) آی دلم میخواهد یک تخت بگذارم توی حیاط و دفتر ودستکم را بردارم بروم همانجا تا صبح من باشم وماه و ماه باشد ومن ! حیف که هنوز کمی خنکست هوا و کابل ای دی اس ال مربوطه هم تا آنجا نمی رسد! چاره ای باید اندیشید یقینا. کلا یک حس خوبی دارد دراز کشیدن ونگاه کردن به ماه. جدای از ذکری که همیشه ناخودآگاه تف به ریا می گویم. یک حس خوبی دارد. اگر آسمان چند تکه ابر هم داشته باشد چه بهتر. که وقتی نگاهش می کنی انگار دارد از پشت ابرها حرکت می کند.
دلم لک زده برای یک شب دراز بی خیالی.
می دانم.
چیز زیادیست.
۹۰/۰۱/۲۷
هرآنچه یافت می نشود، آنم آرزوست!