Title-less
دوشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۰۱:۴۳ ب.ظ
به نام خدا
گاهی آدم با خودش می گوید کاش فرصت بود می ایستادم و تا آخرش را نگاه می کردم.
مگر آدم چند بار می تواند بنشیند به تماشای باران در دشت و بیابان.
آن هم با مدل زندگی ما.
لعنت به این زندگی شهری.
لعنت
۹۰/۰۲/۲۶
بعد صدای خوردن بارون به سقف و شیشه ها، جگرمو حال بیاره، بعد هر از گاه هم وایپرو بزنم و از سماءش لذت ببرم.
----------------------
اگر هم قراره زیر بارون قدم بزنم، فقط بارون آمل، که ریزو و پودریه.
اون موقع عااااشق می شم. بعدش گریه می کنم. بعد یه عااالمه حالم خوب می شه و میام خونه.