پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

هویجوریات

دوشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۰، ۰۸:۴۶ ب.ظ

به نام خدا

 

۱- بعضی آدمها خیلی به خودشان سخت می گیرند از جهت حفظ ظاهر و ریا. حفظ ظاهری که به زعم من ارزشی ندارد. مثلا وقتی من قلبا از استادی خوشم نمی آید اگر جایی ببینمش شاید حداکثر سلامش کنم. دیگر نمیروم با او مقاله بنویسم یا چای بخورم یا دعوتش کنم خانه مان قلیان بکشیم ! که البته بعدش که رفت و احتمالا جایی کار من را راه انداخت و مثلا برای فلان جا یک ریکامندیشن (همان توصیه نامه خودمان) برایم نوشت بر جد و آبادش نفرین بفرستم که چقدر من از فلانی بدم می آمدها!

۲- آقا ما یک مقاله ای داشیم که متاسفانه برای آن کنفرانسی که می خواستیم اکسپت نگرفت و بعدش هم کنفرانس مرتبطی آن نزدیکی ها برگزار نشد و درگیر کارهای دیگری شدیم وبنکل فراموشش کردیم. ممدحسین صبح آمده می گوید "یک ایمیل می دهم بهت برو برا اینجا بفرست حتما چاپ می کنند" . آدرس ایمیل را که هجی می کند و یک بار از اول تا آخرش را که می خوانم می فهمم سرکارم گذاشته. آدرس ایمیل کیهان بچه ها را داده !

۳- چهار نفری رفته بودیم مسجد محل من باب اعتکاف! توی این مسجد کلا بردن تلفن همراه ممنوع بود. بعد ما نه تنها نفری یک دوجین گوشی داشتیم٬ هر کداممان هم یک فقره لب تاپ هم برده بودیم! یک جایی آن آخرهای مسجد که هم معنویتش بالا بود وهم کولرگازی داشت اتراق کردیم و ... بله ! حاج آقای مسجد هم که می دانستند ما منحصرا کار علمی می کنیم دستور فرمودند کسی دور وبر ما نپلکد چرا که کار ما ارجح بر عبادتست! هر چند خیلی اذیت کردیم(شاید بعدها گوشه هاییش رو نوشتم. چرا که بیان همه ابعاد اذیتهامون واقعا موجبات تکفیرمون رو فراهم می کنه!) ولی خدایی بسیار محضوض شدیم. دل هر کی نتونسته بود بیاد بسوزه !  این نوجوون هایی هم که حاج آقا گوشیهاشون رو تا شب آخر مصادره کرده بود٬ ما رو که می دیدند می خواستند سر به تنمون نباشه! حس خوبی داشت واقعا !(شوخی می کنم)

 

۹۰/۰۳/۳۰
پشت کوهها

نظرات  (۱۰)

حاجی اگه تو این سه روز این ادوات شیطان همراهت نبود متوجه میشدی که همراهی با اینا اصلا دل سوزوندن نداره ! بعله!
امضا : یکی از اونایی که نذاشتن گوشی همراش باشه

اینم وسیله ی درس خوندنمون بود صرفا
حتما خاطرات اعتکافتونو بنویسین حتما خیلی باس خوندنی باشه! و اصولا ما لذت می بریم ملت و تکفیر کنیم!
وااااای مگه کیهان بچه ها هنوز زندست؟؟؟؟؟؟؟؟
وای من اصلا یک خاطرات شیرینی با کیهان بچه ها داشتم! با بچه ها گل اقا هم همینطور! یادمه پیش دانشگاهی بودم که چاپ بچه ها گل آقا متوقف شد. وقتی اقای روزنامه فروش بم گفت دیگه چاپ نمیشه اصلا یک حالی شدم رفتن واسم آب قند آوردن اصلا یه وعضی! (حالا آب قند نه! اشک که تو چشمم جمع شد)
کلا خاطرات ِ ممدحسین وبلاگتون زیاد شه ما تشکر می کنیم!

اگه ممدحسین بفهمه من اینجا ازش می نویسم یحتمل خودکشی کنه از فرط شوق !
1. کلا از این چیزا کم نیست! برای همه هم اتفاق می افتد، سخت نگیرید!!
2. بالاخره باید از یه جا شروع کرد! حالا قدم اول می تونه کیهان بچه ها باشه!
3. ما حمل بر صحت می کنیم! ان.شـاء.الله

3- زیادی مثبت اندیشی دیگه !
قبول باشه. هم اعتکاف و هم ریا.

قبول حق !!
پرو چی شد؟
تشکیل شد جلسش؟!

الحمدلله رد شد!
.
آقا، منم مشتاق دیدار ممد حسین ام!!!

اگه اینو بفهمه که ذوق مرگ میشه!!
سلام
1- اصولا این آدمها بیشتر به جایی میرسند!!!!!!! و باز اصولا تر، صحبت درباره صداقت آب در هاون کوبیدن است انگار...
2- کیهان بچه ها هم برای آغاز جای خوبی می تونه باشه!!! از فرصتهاتون به درستی استفاده کنید...
3- انشاالله که خوش گذشته اعتکاف...
4- ...
اِ...تموم شده انگار...

2- آقا ما از زمین خاکی شروو کردیم که رسیدیم اینجا !
میگن با ناهار سالاد شیرازیم میدادن راست میگن؟

فقط سر شب و نصف شب غذا میدادن !
1- من استادی که ازش بدم بیاد، حتماً به رفتارش باهام بر می گرده(یعنی علاقه دو طرفه است)، و هیچ وقت از صد فرسخیش عبور نمی کنم که اون از رفتارش برگرده و بخواد کاری برام انجام بده. ببینمش هم خودم رو می زنم به کوچ علی چپ.

2- آخی، خوبه که بفرستید، بگید من کودک گذشته ام. کلی هم دلشاد می شین. تو رزومه تونم هم بزنینش، کسایی که رزومه تون رو می خونن هم دلشاد می شن. والللا.

3- تبارک الله. جمله آخر رو که حق دارن، پتانسیلش رو کلاً زیاد دارید. که ملت دوست نداشته باشن سر به تنتون باشه.

3- دست گلتون درد نکنه !
چی کار به تلفن همراه داشتن توی این اعتکاف؟ وا؟

می نشستن گیم بازی می کردن این پیرمردا !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">