عمر
چهارشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۰، ۱۱:۳۳ ب.ظ
به نام خدا
بعدازظهر هوا تمیز بود واز این بالا کلی نشستیم به تماشای شهر.
شب هم هوا صاف بود وکلی نشستیم به تماشای ماه !
فردا صبح هم احتمالا بنشینیم به تماشای طلوع خورشید !!
کلا دعا کنید برا شفای همه مرضای لاعلاج و دکتر جواب کرده من جمله ما .
(فرداس که میگن چته؟ راستشو بگو؟ چن هفته دیگه زنده می مونی؟! هان ؟)
کلا اگه من از اولش هر روز یک فرصتی رو نشسته بودم به تماشای طلوع و غروب خورشید شاید گذشت زمان رو بهتر درک می کردم و اینطور نمی شد که حالا از خودم بپرسم ٬این بیست و پنج شش سال چطور گذشت .
۹۰/۰۴/۲۲
(اقا میکروفونتون خرابه صدام نمیاد)
من سیب ترش دوس دارم. ولی تو روایت اومده سیب ترش واسه حافظه خوب نی!!! منم که حافظم داغون شده لابد واسه همون سیب ترشاییه که خوردم! شمام دیگه نخور خوب نی!
(خب حالا میکروفونو خاموش می کنم چون دیگه الان نظرم راجع به پستِ میکروفون نمیخواد)
اقا من از امروز عصر همچینی حس بی ارزش بودن و بی مصرف بودن بهم دست داد نمی دونین! الان این پست شمارو خوندم تشدید شد!
میشه یه کم پستای امیدوار کننده بذارین؟
دستتون درد نکنه!
از خرید شما مچکریم!