اکبر آقا اسم همه ی بقالهای دنیاست !
به نام خدا
۱- یکی یه جایی یه وقتی گفته بود نوشتن یعنی زندگی کردن برای همیشه.
کسی که این حرف رو زده بود سالهاست که مرده!
۲-مسیر زندگی آدمها مسیری نیست که هر روز میرن وبرمیگردن.
۳- شبا بیخواب شدم.یعنی خوابم میاد و دارم می میرم از خستگی ولی همین که سرم رو میذارم زمین انگار توی مخم یه تالار گفتمانه. یه همهمه ای از فکرایی که باعث میشن قید خوابو بزنم وپاشم مانیتور رو روشن کنم و رفرنسای فلان فصل رو کامل کنم یا پانویسا رو مرتب کنم مثلا. اصلا حال خوبی نیست.
۴-یه توصیه ی دردمندانه(!).هیچ وقت توی هوای برفی با دمپایی ابری ٬حتی تا مغازه ی اکبراقا بقال سرکوچه نروید.
۵- نمیدونم چرا اکبر آقا اسم همه ی بقالهای دنیاس!؟
۶-صدایم کن که صدایت زخمه میزند بر تارهای دل و دل شور میزند با حسن مطلع دیدن چشمهات و از این حرفا !
۷- یک بزرگی که خودم باشم٬ یه زمانی گفته بودم گاهی وقتا آدم باید بره گم بشه تا شاید دوباره پیدا شه.
۸- تا حالا دلت برا خودت تنگ شده؟
۹-زده ام فال که فریاد رسی می آید.
مورد 7 هم که قصه من هست دیگه !
8 و 9 هم هستم شدید !
دیگه هم همین ... ماچ !