فردای اون روز
سه شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۰، ۰۳:۲۷ ب.ظ
به نام خدا
میگه: چرا ساکتی؟ تو که اینطور نبودی. چت شده ؟
میگم: خب چی میخوای بگم؟
میگه: هیچی. همون حرفهای همیشه.
میگم: حرفهای همیشه ی من دیگه همینان. چی میخوای بشنوی؟
میگه:چرا عوض شدی؟
میگم: منظورت عوضیه؟
میگه: از کی شروع شد؟
میگم: فردا. فردای اونروزی که مثل هر روز بود ولی یه تفاوت بزرگ با هر روز داشت.
میگه: چه تفاوتی؟
میگم: اینکه تو مرده بودی.
(مکالمه ـ سر مزار یه دوست)
۹۰/۱۱/۰۴
تلخی اون روزمون ..........