مزخرفات !
به نام خدا
۱-چند روز پیش برا گرفتن مدرک موقت کارشناسیم رفته بودم بعد از حدود چهار سال دانشگاه کارشناسیم. نمی فهمی ندیدن حتی یه آشنا یه صبح تا ظهر توی دانشگاهی که چارسال توش زندگی کردی واز وجب به وجبش خاطرات مزخرف شیرین داری یعنی چی. همه رفته بودن. همه چی عوض شده بود. مکانا همونا بودنا ولی انگاری حکم عکسای توی آلبوم رو داشتن. سیاه وسفید. (یه چیزی توی پرانتز اینکه وقتی مدرکه رو گرفتم ٬یارو که اون مهر آبیه رو دست آخر زد روش گفت الان نرو پرس نکن که مهرش خراب میشه. منم چون عجله داشتم وایساده بودم همونجا فوتش میکردم که مهر مدرکم خشک بشه ! اون لحطه فهمیدم فوت کردن مهر مدرکی که هنوز خشک نشده یکی از لذتهای خفیه ایه که فقط کسایی که مدرکشون رو فوت کردند درک میکنند! )
۲-مثل تو بودن سختترین کار دنیاست. مثل من بودن هر روز سخت تر می شود.می چه می شوم؟ نمیدانم(پالسهای نامنظم یک ذهن خسته وخراب)
۳- دست چپم رو از شیشه دادم بیرون و همونطور که با اون یکی دستم فرمون رو چسبیدم ٬صدای ضبط ماشین رو زیاد می کنم و باهاش می خونم " دنیا رو بی تووو نمی خوام یه لحظـــــه...دنیا بی چشماااات یه درووغ محضـــــه !... اون سمت خیابون ٬روبروی پادگان پارک می کنم ومیرم تو. (فلش فوروارد ! )
۴- استاد داوری که مدتها رو مخش بساط پهن کرده بودم چند روز پیش زد زیر همه بساطمون و رفت ! حالا مگه تو این وضع بازار استاد داور گیر میاد؟! به هزار بدبختی یکی رو پیدا کردم دست آخر که توی رزومش اتهام اثبات نشده ی جاسوسی برا اسرائیل رو داره! بنده ی خدا عضو تیم مذاکره کننده هسته ای زمان خاتمی بوده ! حالا یه فصل من کامل در مورد نحوه ی شستن تیم مذاکره کننده ی اون موقع و مذمت سازشکاریشونه! به نظرتون ۱۰ میده بهم ؟!
۵-آقا اگه زد یوهو من گم و گور شدم یه مدت خب نگران نشید جان عزیزتون ! اولا که آخه من آدمم؟ دومم که حتی اگه من رفته باشم اطلسی ها رو هم بو کنم٬بالاخره یه جوری اون لحظه آخر که کادر داره بسته میشه و اسامی میاد بالا ٬به پرستار بخش میگم بیاد اینجا خبر فوتم رو درج کنه ! پس بی خبر اگه موندید ینی هنوو نرفتم سراغ اطلسیا !
۶- شماها که بچه اید و دلتون پاکه دعا کنید برام ! بخدا خیلی خستمه.
حس بند 1 رو حس میکنم!( حس آرایه ی جناس بود؟!!)
حس بند 2 رو نگرفتیم!
حس بند 3 هم ما رو یاد عاشقا انداخت!
منتظرم
یاعلی