این شتریست که... بله !
انگاری همین دیروز بود که میگفتم مدتیه با همه ی سربازای کچل شهر همذات پنداری می کنم !
هر چند چیزایی مثه دوری از خونواده و چه میدونم جای بد وغذای بد برا من یکی بی تعارف و اغراق , اصلا مهم نیست, که عمریه عادت دارم به همه ی اینها. فقط چیزی که اذیتم می کنه مساله ایه تحت عنوان "علافی "! خدمت در حال حاضر برای ماها علافی محضه و بی معنی به معنی واقعی کلمه.یوهو تو رو از توی کتاب ومقاله وترجمه و پژوهش و دانشگاه میکشند بیرون و میفرستند جایی که خووب همه ی اینا از مخت بپره و بعد هلت میدن توی جامعه ای که باید برای کوچکترین موقعیتهای بی ارزشش با چنگ و دندون بجنگی و لبخند بزنی که برای رسیدن به اینها به مملکتت خدمت کردی. بگذریم از اینکه مثلا درحال حاضر خیلی از کشورها برای مقوله ی دفاعشون به نیروهای آمورش دیده و ورزیده که زندگیشون بر همین مبنا برنامه ریزی شده و در این جهت قرار گرفتند متکی هستند, نه چهار تا آشخور زپرتی مثه من !و خیلی حرفهای کشدار و تو در توی دیگه البته. چه فایده از این حرفها. چاره ای نیست.
شما پسرا باید سربازی رو برید که بعد تا آخر عمرتون خاطره داشته باشید واسه تعریف کردن :))