در باب مَجازیتِ مُجاز
به نام خدا
من درسته که از یه ضعف آیکیوی مزمن رنج می برم ! ولی خب فکر نمیکردم بعد از اینهمه سال همچین چیزی رو متوجه نشم. اینجا دنیای مجازی نیست ! حداقل برا همه نیست. بعضی آدما اینجا براشون از دنیای بیرونی یا حقیقی یا هر اسم دیگه ای که میخواید روش بذارید واقعی تره. با همه ی رنگ ولعاب و پسوندها وملزومات دنیای حقیقی. یعنی اینکه برا بعضیا این مرز برداشته میشه. هرچند از اولم میدونستم که این قضیه اصالتا و اصولا ذهنیه. ولی فکر نمی کردم به این شکل برا بعضی از ماها اجتناب ناپذیر بشه. من راستش خودم هیچوقت اینجا رو خیلی جدی نگرفتم. نه که مثلا به مسخره گرفته باشم خدای نکرده. نه. منظورم اینه که برا اینجا به اندازه ی وزنی که داره ارزش قائلم. چون همیشه روی مجازی بودنش تاکیدد داشتم. روی اینکه اینجا هرکسی از خودش همون تصویری رو که دوست داره و می خواد میکشه و هر اضافاتی رو که دلش نخواست خیلی راحت ومثل آب خوردن حذف میکنه.بدون اینکه بیشتر اوقات راهی برا تطبیق اون نقش با واقعیت وجود داشته باشه.چون نقاش منم و باقی بیننده هستند . همه ی ماها بیرون از اینجا(منظورم چند قدم اونور تر از میز کامپیوترتونه!) زندگی و خانواده و مشغولیات ودرس و کار وهزار تا مساله ی ساده وپیچیده برا خودمون داریم. سعی در شناختن آدمای اینجا از روی نقشی که می کشند هم بیشتر مثل حکایت اون فیل توی اتاق تاریکه و کسایی که به زعم خودشون با لمس کردنش توی اون تاریکی می فهمیدند با چی طرفند. نخواستم بگم شما خدای نکرده فیلید ! میگم که من حتی کسایی که روزانه باهاشون سروکار دارم وبعضیاشون رو سالهاست که می شناسم نمی تونم اونطوری که بعضیا توی این عالم به هم نگاه می کنند و آشنا میشند و می شناسند باهاشون درگیر یه سری مسائل خاص بشم ! شاید بگید این از بدبینی مفرط منه و یا بخاطر موقعیت اجتماعیم و یا من اصلا بیمارم ! ولی منظورم اینه که مرز این دوتا عالم رو باید حدالمقدور جدا نگه داشت و حتی مهمتر اینکه از این عالم مجازی به بعضی مسائل حساس پل نزد. این می تونه خیلی خطرناک باشه و ما رو وارد وضعیتی بکنه که ممکنه تصور کنیم همه چی تحت کنترلمونه در حالی که رسما داریم توی اتاق تاریک با فیله آشنا میشیم !
فک نکنم منظورم رو منتقل کرده باشم.هر چند من در انتقال مطلب مشکلی ندارم وبیشتر نگران قدرت درک شماهام ! ( اعتماد بنفس کاذب همینه جان خودم!)
ضمنا برای اون چند عزیزی که به تازگی و در حرکاتی پیش بینی نشده کرکره رو کشیدند پایین, قلبا آرزوی سلامتی و سعادت دارم.
گاهی فک می کنی همه چیز تحت کنترلته اما یه اتفاقاتی میفته که میفهمی هیچ کاره بودی. مرز رو همیشه نمیشه نگه داشت. گاهی به مرزها تجاوز میشه.
این تفکیک فضاها توسط شما جدا قابل تحسینه. و من دوست داشتم که اینطوری می بودم.
اما حقیقتا دیگه فضای مجازی معنای خاصی نداره! بعضی ها حتی توی همین تاریکی «عاشق» میشن. طوری عاشق، که همه ی زندگیشون تحت تاثیر قرار میگیره.
تلخه. خیلی تلخ.
اما چیزیه که هست.