هرکی نگه آلبالو !
به نام خدا
یکی دو ساعت از بعد از ظهر رو داشتیم توی کوهها وتپه های اطراف سنگر درازکش می کندیم برا خودمون. سنگر درازکش همینطور که از اسمش برمیاد به سنگری میگن که وقتی به صورت درازکش توش میخوابی ،بدن وتجهیزاتت بالاتر از سطح زمین قرار نگیره و برا استقرار موقت و مواقع خاصی مثلا حمله ی هوایی استفاده میشه که استفاده از سنگرای اجتماعی و گروهی درست نیست. موقعیت ما توی یک تنگه بود و بجز ما، سه تا گردان دیگه هم بالادست بودند. بعد ازکندن سنگر هم باید به هرشکلی استتارش میکردی . اگر توی سنگر میخوابیدی و فرمانده می نونست از فاصله ای که بود تورو تشخیص بده مجبور بودی یه بار دیگه یه سنگر دیگه حفرکنی! دوستان آماد، برا هر گردان دوتا بیل و دو تا کلنگ درنظر گرفته بودند. همون اولش فهمیدیم که منظورشون از این کار ،سنجیدن قابلیت دستان ما به عنوان بیله ! خلاصه که توی اون کوههای سنگ لاخ پوستمون کنده شد.دستها تاول میزد و تاولها می ترکید .وقتی دستات کم میاوردن از پاهات استفاده میکردی وسعی میکردی با ته پوتینات زمین رو هرطوری که هست بکنی. به هر شکلی بود سنگردرازکش آماده شد و چنددقیقه ای توش خوابیدیم و مثل همیشه با ابرها شکلک ساختیم! فرمانده هم نتونست از پایین ما رو ببینه و بسلامت از این مرحله گذشتیم. مرحله ی بعد آژیر خطری بود که سر شب از بلندگوها به صدا دراومد. این یعنی باید توی همون تاریکی میرفتی وسنگرت رو پیدا میکردی و توش پناه میگرفتی. به خاطر نزدیکی گردانها به هم، بچه های گردانهای بغل سنگراشون با ما نزدیک بود. توی اون تاریک و وقتی هنوز صدای آژیر نخوابیده بود و توی سنگر درازکشیده بودم یهو یکی از همون بچه ها که سنگرش بالاتر از من بود داد زد :
"هر کی نگه آلبالووو ! "
یه مرتبه کل گردان بغل و گردانای بالاتر که توی کوههای اطراف بودن با هم تکرار کردن " آلبالووو " !
کلمه ی آلبالو به کرات با واژه های دیگه ای جایگزین شد و دوستان به بهترین شکل، اصل سکوت و اختفا در شب رو به سخره گرفتن ! اونها با این عمل شجاعانه نشون دادند که حداقل از دشمن فرضی هیچ ترسی ندارند! کار به جایی رسید که منم دیدم دارم باهاشون همراهی می کنم و بعد از چند دقیقه با سوت فرمانده به خودم اومدم وبلند شدم و توی تاریکی از کوه سرازیز شدم.
بقرعان!