مدیتیشن زیر آفتاب!
پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۷ ب.ظ
به نام خدا
توی یک دره نشسته بودیم چند دقیقه ای که استراحت کنیم. دکترای نفت داشت از یک دانشگاهی توی هلند.از لحاظ سنی بزرگتر از همه ما بود. آمده بود خدمتش را بگذراند.
گفت: "بچه ها ! من وقت مدیتیشنمه ! یه ده دقیقه به من کاری نداشته باشید. منم با شما کاری ندارم! "
جمله اش که تمام شد کلاه و سلاحش را گذاشت روی زمین و تریپ مدیتیشن نشست و شروع کرد به نفس عمیق کشیدن!
بچه ها به هم نگاهی کردند و توی آن آفتاب بعدازظهر به شخصه قادر به مشاهده ی برق چشمهایشان بودم !بسم الله را گفتند و یکی بلند شد سر قمقمه اش را داد از پشت توی یقه ی دکتر!
پشت بندش هرکی هرچی دم دستش بود پرت کرد سمت دکتر. از سنگ و قمقمه و کلاه بگیر تا قنداق سلاح !
بنده ی خدا تا آخر دوره دیگه اسمی از این حرکات نیاورد !
۹۱/۰۴/۰۱
جنبه هم چیز خوبیه!