پرش از خودرو
به نام خدا
سرو کله ی آمبولانس که پیدا می شد یعنی که یک خوابی برایمان دیده شده است که شاید تعبیرش برای بعضی ها چندان خوب نباشد !
قرار بر برنامه ی پرش از خودرو بود. یک کامیون از اینهایی که مخصوص حمل سرباز است از سرظهر آمده بود توی محوطه وانتظار قدوم مبارک ما را می کشید. گویا گردانهای دیگر زودتر شروع کرده بودند .برای همین راه افتاد و رفت سمت آنها و برای تمرین یک کامیون دیگر آمد سمت ما. پرش از خودرو در حال حرکت به این شکل بود که باید موقع جدا شدن از کامیون یک چرخ سیصدوشصت درجه توی هوا میزدی و با نوک انگشتها، نرم میامدی روی زمین وغلت میزدی به حاشیه ی جاده و همانجا موضع میگرفتی. اولش دو سه بار با یک کامیون ایستاده تمرین کردیم. مربی اصرار داشت که این کامیون از آنی که میخواهیم ازش بپریم بلندتر است و ما از آنجا که بچه های باهوشی بودیم، موقع پریدن از کامیون در حال حرکت اصلا از بلندتر بودن آن نعجب نفرمودیم !
یک کمی ترس داشت اولش. ولی اگر درست می پریدی کار ساده ای بود.بعضیها هل می شدند .بعضی ها وارونه میچرخیدند و به سمت داخل جاده غلت میزدند. سه بار این کار تکرار شد و هر بار کامیون سرعتش را بیشتر می کرد.اسلحه ها را با خودمان نیاورده بودیم و نبود همچین دستگیره ای کار را ساده تر می کرد. فلسفه ی پرش از خودروی در حال حرکت اصولا برای وقتهاییست که مثلا منطقه ناامن است و یا موضع شما زیر آتش است و خودرو در صورت توقف برای خالی کردن نیروها مورد هدف قرار می گیرد. شاید تنها فایده ی این تمرین این بود که به ترست برای پریدن غلبه میکردی و میفهمیدی که به قول قدیمی ها چشم میترسد و دست عمل میکند.
دیروز، حرم، دوتا سرباز دیدم یاده شما افتادم!
دعاگوییم حرم امام رئوف ..