نور من ته کشیده است
دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۶ ق.ظ
بنام خدا
دارم میرم سمت چادر فرماندهی که مچم رو میگیره. "قربونت بیا یه عکس از من بگیر"
می بینه دوربین دستمه. "یه جور بگیر تریپ شهادت باشه ! "
درخواستهای این چنینی در این فضا اصلن تعجب نداشته و کاملن طبیعی می باشند!
دوربین رو روشن می کنم و میگم بشینه روی سکوی کنار چادر. سعی میکنم بندارمش یه سوم چپ کادر و بیابونای پادگان میفته سمت راستش و بهش میگم به لنز نگاه نکنه. خدایی اینکارا رو هم نمیکردم و فقط یه فلش الکی میزدمم خوب از آب درمیومد. اصن قیافش یه جورایی نور داشت! عکسو نشونش میدم و میگم الهی شهید شی! میگه بیا منم از تو بگیرم. میگم باشه بیا. ولی من شهید بشو نیستما. به خودت زحمت نده. میگه عب نداره. برو از یه جا نور بگیر. میگم باشه. دست آخرم باید دست به دومن فتوشاپ شم برا نور و این صوبتا !
۹۱/۰۴/۲۶