پنج
سه شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۱، ۱۲:۵۷ ق.ظ
به نام خدا
امشب توی مراسم وداع با شهدایی که قراره سه شنبه توی دانشگاهمون تشییع بشن ، استادی رو دیدم که وقت دفاعم قرار بود استاد داورم باشه وحتی خاطرم هست باهاش صحبت کردم وقرار گذاشتم باهاش. ولی بعدش پشیمون شدم. گفتم پایان نامه ی من در مورد رهبریه. اینم که اصن این چیزا رو قبول نداره. فراموشش کردم ورفتم و یه استاد دیگه پیدا کردم که البته همونم آدم بی طرفی نبود از نظر من. امشب به این فکر میکردم که از باطن آدما فقط خدا خبر داره. کسی که بلند میشه میاد مراسم شهدای گمنام با کسی که نمیاد یه فرقایی داره. ولی ماها عادت کردیم با یه مارک غربزده و سکولار زدن به آدما خودمون رو از فکر کردن راحت کنیم. این خیلی بده و نتیجش دامن گیر خودمون میشه. جای جمع خالی بود پا حرفای حاج حسین یکتا.
۹۱/۰۷/۲۵
شرمندگی ٍ بعدش خیلی زجرآوره