پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

این شده اوضاع ما

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۰۶:۴۲ ب.ظ

به نام خدا


خداوند بعضی انسانها رو به غایت بی چشم و رو  آفریده! ولی نه. اینطوری نیس. بعضی آدما در طول زندگی گهربارشون به سان انسانهای بی چشم و رو زندگی می کنن. فک کنم اینطوری بهتر شد! ینی من یه چیزی میگم شما یه چیزی آره. پرونده های بعضی از دوستان و اساتید فرهیخته ی دانشگاهی که میاد سمت ما و مطالعه می کنیم گاهی شامل چیزهایی میشه که احساس میکنم بعد از وقت اداری باید برم بدم شاخامو برام کوتاه کنن!

یارو با منشیش رابطه ی بوق دار داشت.بعد خب گزارشش رو میدند و طرف پس از طی مراحل اداری و قضایی و محرض شدن موضوع از سمت هیئت علمی اخراج شده بود. بعد حالا برا تجدید نظر مرسومه که برمیدارن یه درخواست می نویسند و از خودشون دفاع می کنند تا در رای صادره براشون تخفیف قائل بشن. برداشته بود نوشته بود منشی بنده در اون زمانی که باهاش رابطه داشتم به حکم اینکه منشی بنده بوده در دایره ی محرمین بنده بوده! و از وقتی که ایشون از دفتر بنده رفتند دیگه از دایره ی محرمین من خارج شدند و دیگه جان خودم باهاش رابطه ای ندارم! با همچین اساتید فرزانه ای سروکار داریم ما !

بعد راستش در حال حاضر متاسفانه طوری شده که آدما خیلی راحت با یه تغییر قیافه و لباس سعی در موجه جلوه دادن خودشون میکنند وبعضی ها هم این وسط فریب می خورند. طرف اومده بود نشسته بود مقابل ما و ذر طول یک نیم ساعتی که منتظر بودیم که پروندش برسه همش به ظاهر موجه و محاسن مبارکش نگاه میکردم و میگفتم یعنی این چه مساله ای داره و اصن برا چی این؟! چند دقیقه بعد پروندش اومد وچشمتون روز بد نبینه ! چیزی که لای پروندش نبود پیدا نمی شد! ینی هرچی فک کنی بودا! هرچی! اصن من خودم ترسیدم یه لحظه پاشدم از اونجا رفتم بیرون! ولی به قیافه ی طرف که نیگا میکردی میخواستی ازش التماس دعا بطلبی! ماشالا ظاهر سازی رو به نحو احسن انجام داده بود! آخرشم یادم رفت برم ازش بپرسم رمز موفقیتش چند رقمیه.

این شده اوضاع ما .

۹۱/۱۱/۰۳
پشت کوهها

نظرات  (۲۴)

جدیدن خیلی داره این عجایب گل می کنه ... اصن یه چیزایی می شنویم دورو بر می مونیم ... اون مجری تی وی هم تو همین مایه ها بوده !!

راست و دروغش با ملت شایعه کن ... ولی خدا نکنه یه پرده ی ستر خدا کنار بره ... همه از هم فراری میشن!!

آره بخدا .

قبلا هم می گفتند دورنگی...

الان ها دیگه باید گفت چند رنگی...

 

+غم انگیزه.


جعبه ی مدادرنگی!
۰۳ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۴۳ زهره سعادتمند
حالا من که ربط این چیزا رو به بی چشم و رویی نفهمیدم.!

ولی صابون این اساتید فرزانه به تن مام خورده! 
آقا ما یدفه ترم دوم بودیم، سر یه درسی که امتحانشو نتونسته بودم بخونم چون یه مشکلی برام بوجود اومده بود، این استاد مربوطه مرام گذاشته بود( به خیال ما البته!) نمره کلاسی رو فول داده بود و به این ترتیب ما اون درس رو با موفقیت پاس کردیم. - البته قابل ذکره که نمره ای که بهم داده بود تقریبا حق م بود. - 
بعد من تصمیم گرفتم زنگ بزنم ازش تشکر کنم. که بعد دیدم حالشو ندارم زنگ بزنم حرف بزنم، بهش اس دادم. وقتی پرسید شما و اینا. خودمو که معرفی کردم، جای شما خالی یک مبحثی رو مطرح کردن که منو میگی: :
من که جوابشو ندادم ولی تا یک ماه انقدر اس می داد و از خونه شون زنگ می زد که من اصن اون خطمو خاموش کردم!
بعد از چن وقت از یکی دیگه از بچه ها هم درمورد اعمال خیر ایشون شنیدم.
بعدترش هم به حراست دانشگاه انتقال داده شد این چیزا. منتهی حراست محترم موضوع رو دایورت کردن به جاهای دیگه ای!

ینی ببینید ما چه در وضعیتی چرخه ی علمی رو داریم می گردونیم!!
حالا بماند که بعضی از دوستان از ایشون استفاده میکنن برای گرفتن نمره! ینی ایشون از بعضی از دوستان استفاده میکنن برای دادن نمره!

حراستا عموما وضعیت داغانی دارند. ولی اگه موردی بر علیه استادی باشه-البته باید مستنداتش هم موجود باشه- کاملا قابل پیگیریه.

بله متاسفانه از این چیزا ما هم دیدیم !

طرف وقتی تو دوران دانشجویی ش اینطوریه خودتون بقیه ی مراحلو تصور کنید دیگه!!!

* راستی!نگفته بودین همچین آدم مهمی هستین :دی

ما مورد معرفی کنیم میشه حالشو گرفت!؟

بچه هامون از ترس نمره میترسیدن حرفی به کسی بزنن!! :(


مورد معرفی کنید تو گونی دریافت کنید!
ارسال به همه ی نقاط ایران

مگه شما هم می خواید مث اونا موفق بشید ک تصمیم داشتین از رمز موفقیتشون بپرسین؟

فورا کامبیزو برداشته و از اون مکان بیاید بیرون

خطر سقوط <آیکن ژ س نشونه رفته ب سمت پشت کوه ها، کدوم کوه؟ همون ک ...

 

تچ تچ تچ تچ>


بالاخره دونستن هر چیزی بهتر از ندونستنشه !
۰۳ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۰۵ مخمصه گر ایرانی
اوضات تو حلقم داداش

حلق شما رو سر ما جا داره!
[آیکون گشاد شدن چشم و باز شدن دهان و تکان دادن سر به طرفین و زدن پشت دست و گاز گرفتن انگشت اشاره و مقداری ناسزا و ناله و نفرین]


منو نفرین نکنین این وسط حالا !
خب آدم با خواهرشم محرمه!منشی شون چطور محرم خواهری نبود؟؟یا نامحرم،یا محرم همسری؟آره؟!
تشخیص من میکرو مغزیاست!:|

نه آخه مستنداتی توی پروندش بود که قضیه رو از محرمیت معمولی فراتر می برد!
هر کس برادر دینی خود را به گناهی سرزنش کند، نمیرد مگر آن که مرتکب آن شود.
(نهج الفصاحه)
دوستان توی نظر دادن کمی لحاظ کنن این قضیه رو.

آره بخدا.
۰۴ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۲۹ استار بانو
پیش میاد ب هرحال!

دیگه واسه من این مساله حل شده است...دیگه عادت کردم ب ظاهر و باطنایی ک با هم نخونن!

with out any noch noch or something els:!!! bale

Its good that you dont noch noch!
-من اصن قصدم نبود الآن کامنت بذارم این‌جا. ولی خب باید بذارم انگار-
این مثالی که شما زدی این‌جا، یه چیزیه که باید ریشه‌ای حل بشه. اصن چی می‌شه که یارو هم‌چین کاری می‌کنه؟ چه‌طو می‌شسه این روایط حسنه رو با منشی‌ش ایجاد می‌کنه؟
یه دردی هست، که همه‌ی عالم و آدم هم می‌دونن درمون‌ش چیه و خب اون درمون رو انکار می‌کنن. بعد می‌گن اسلام دست و پای ما رو بسته. ....م تو این دینی که دست و پاتونو ببنده.



بر احصاب خودت مسلط باش این چن روز آخری حالا !
نمی‌دونم چی شئ یه‌هو روی "ارسال نظر به صورت ناشناس" کلیک کردم. خلاصه که من بودم!

پیش میاد!

مواظب خودتون باشین ....

به مامانتون گفتین میرین همچین جاهایی!!!!!!!!!!!وااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدااااا


نه صبحا میگم میرم نون بگیرم شب برمیگردم!
ما هم از این موارد دیده ایم بسی، و البته بسیار هم حق به جانب. تازه کلی دفاع و توجیه هم می کنن کارشون رو... به خاطر نجات اسلامه... شما گمان بد مبر و سرزنش هم نکن که مرتکبش بشی...

بازگو نکردن اینها دردی رو دوا نکرده. ببینم بازگو کردن نتیجش چی میشه!

آقا ما از نظر آقای زرنوشت بسی خوشمان آمد

اصن ی جور فضایی ای

<ویدآوت آیکن>


رونوشت به آقای زرنوشت!

از این اساتید زیادند متاسفانه <ترم یک بودیم فایل صوتی استادی در دانشگاه پخش شد...استاد محترم جانباز بودن...طرف پیشنهاد داده بود به یکی از دانشجوهاش دختره هم صداش و ضبط کرده بود.و برده بود پیش رئیس دانشگاه....لازم به ذکره نامبرده استاد اخلاق بود....لازم به ذکر تره که نامبرده بعد از گذشت چند ترم باز گشته به دانشگاه... با چخ رویی خدا می دونه ی همچین سیستمی داریم ما


از اونجایی که اصولا پای نظارتمون میلنگه خیلیا قسر در میرن.

ای بابا حاجی

تعریف از خود نباشه همه که مثل ما صاف و صادق وخوب و مهربون و کار درست و ... نیستن که !

بله ... بله ...


اون سه نقطه رو باید پر کنیم؟!
شما که از بچه های بالایی و اینا، اون جریان مجری تلویزیون راست بود؟آقای دکتر ف.ج بود واقعا؟؟ :(

فقط در حضور وکیلم صوبت میکنم!
۰۶ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۲۵ سیدمهدی ربیعی
ریش مد شده! تسبیح و انگشترم همینطور!

عقیق یمانی دووووس داری؟
این جریان مجری تله‌ویزیون چیه آقا؟
چه‌را ما از همه‌جا بی‌خبریم پس؟!

منم جز شنیده ها چیزی نمیدونم.

ناپدید شدین یا نابود؟ یا نافرم؟ یا نامرد؟ ناخوش؟ ناامید؟ نارو؟ ناوارو؟ ناصر؟ نادر؟ ناهید؟ نازنین؟ مریم؟  آآآآآآآآآآآآآآآی


به قول این بلاگرهای زرد, هستم ولی خستم!

پناه بر خدا

 


مام همینطور!

 اینجا چرا اینجوریه

اصن چرا اومدین اینجا

بروبابا بلاگفای خودمون خیلی بهتره


منم نگفتم بلاگفا بده!
۱۱ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۵۱ سیدمهدی ربیعی
آره میخوای هدیه بگیری برام؟؟ اتفاقن تا تولدم چیزی نمونده

هدیه دووووس داری؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">