اعتقادی که نیست
به نام خدا
مدتیه خیلی ملموس و محسوس برام جا افتاده که اگه اعتقاد به خداوند به عنوان قدرت برتری که یکروز بخاطر کرده ها ونکرده هات تو رو بازخواست وحسابرسی میکنه نباشه، آدمایی که قدرت دارند هیچ محدودیتی برا دنبال کردن منافع شخصی و گروهیشون نخواهند داشت و اصولا زحمتی به خودشون برا نزدیک شدن به عدالت نمی دن. این کسایی که می بینیم از موقعیتشون سوء استفاده می کنند و تضییع حق دیگرون براشون چندان سخت نیست، واقعا وجود اون قدرت برتر رو باور ندارند و خودشون رو آخرین تصمیم گیرنده و محق ترین انسانها برای دخل و تصرف در سرنوشت و آینده ی دیگران و در یک کلام فعال ما یشاء و قادر مطلق می بینند. این ویژگی فرزندان آدم از همون ابتدا تا همین یه ربع پیش که داشتم به این موضوع فکر میکردم بوده!
در وضعیت حاصل از ضعف مفرط سیستمای نظارتی، اعتقاد به وجود خدا واقعا موجب جلوگیری از بروز فساد توی سیستمه.
اما چگونگی اعتقاد ب وجود خدا هم شرطه آقا
بعضیا فک می کنن خدا مث اونا فک می کنه
یا فک می کنن دارن همونیو فک می کنن ک خدا گفته
اما اشتباه می کنن
ب هر حال ب خدا ایمان دارن
حالا اگه جایی اشتباه می کنن نشانه ی کفر نیس ک آقا
الان مفهوم بود چی گفتم؟ حال ندارم بخونم ببینم چی نوشتم :/
ولی گمونم همونی بود ک می خواستم بگم