مامانه با بچه هه
چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۳۴ ب.ظ
به نام خدا
اون مادر و بچه ای بودن که چند وقته هر روز باهاشون توی تاکسی هم مسیرم، بعد بچه هه همیشه ی خدا خواب بود واینا، امروز از قضا بیدار بود و نمیدونم چش شده بود که دلش نمیخاس بره مهد ! برا همین ایراد میگرفت ومادرشم میخاس هرطوری شده بذاردش مهد و بره سر کارش:
- مامان، برگشتنی برام دوچرخه میخری؟
--میخرم مامان
-سه چرخه چی؟سه چرخه میخری؟
--میخرم مامان
-چارچرخه چی؟ میخری؟
--می خرم مامان
-پنج چرخه چی؟
--میخرم مامان!
-برا عروسکمم دو چرخه میخری؟
--میخرم مامان
-سه چرخه چی؟؟!
.
.
من:| عروسکش :| پنج چرخه(!) :|
۹۲/۰۹/۲۷