روح من در دلستر را با لبه ی میز باز می کتد
به نام خدا
سر ظهری توی اداره حوصلم نمیشه برم پیش بقیه غذا بخورم و میسپرم یکی غذام رو بیاره توی اتاق. یکی از بچه ها غذا رو برام میاره و می بینم یه دلستر هم گرفته. قاشق چنگال رو دستم میگیرم که یهو چشمم به دلستر میفته. یه دفه یادم میاد که دیشب خواب دیدم که داشتم توی اتاق غذا میخوردم و توی خواب، در دلستر رو با لبه ی میز باز کردم. خیلی جالبه که آدم بتونه خوابی رو که دیده یادش بمونه و بعدشم به انتخاب خودش اجراش کنه!
در دلستر رو با لبه ی میز باز می کنم و روی صندلی تکیه میدم و در عین حالی که در باز کن توی اتاق داشتیم، به خواسته ی روحم احترام میذارم!