پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

Title-less

پنجشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۰، ۰۵:۳۹ ب.ظ

به نام خدا

 

بعضی غروبها کسل کننده اند. معجونی از غم وغصه و یاد آور فصلهای ناقص پایان نامه ی آدم و نزدیکتر شدن تاریخ دفاع و پایان یک روز دیگر!

ولی بعضی هاشان آدم را به وجد میاورند. سر شوق میاورند . به وجد می آیی با نگاه به خورشید که خودش را از لای درختها می کشد پایین.

البته آدمها با هم فرق می کنند.

۹۰/۰۷/۱۴
پشت کوهها

نظرات  (۵)

"البته آدم ها با هم فرق می کنند"
اینجاش خیلی بجا بود!
معلوم شد این وبلاگ عوض کردن یه منفعت هایی هم داره
بعله
.
هرکسی از ظن خودش میشه یار ِ خورشید!!

جون ِ من، روضه برامون نخونید! خودمون روضه مجسم ایم.. والا !

اگه میشه، بخش ممدحسین ش رو زیاد کنید!!

ممدحسین بالاخره با رویای دنبال کردن دایناسورها خداحافظی کرد و هفته قبل طی مراسمی ویژه قاطی مرغا شد!
سلام

من استعداد هم غم و شادی رو در هر نوع غروب دارم!

منتظرم
یاعلی
.
خب یعنی قاطی مرغا که شده دیگه نمیتونه سوژه باشه؟؟

ها؟ معلومه که می تونه !
این صحنه که خیلی غم انگیز و غیر وجدآور بود. حالا شاید شما از یه زاویه دیگه نگاه کرده باشین!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">