پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

Title-less

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۰۲ ب.ظ

به نام خدا

باورت نمی شود که همه ی اینروزها را میگذرانم تا بشود بک روز دوباره بروم آن بالا٬ توی سایه ی آن کوه٬ یک بعدازظهر بنشینم و به زمینها و کوهها و آسمان نگاه کنم. همین/.

گفتم که. باورت نمی شود.

۹۰/۱۰/۱۵
پشت کوهها

نظرات  (۱۱)

۱۵ دی ۹۰ ، ۱۴:۰۷ زهره سعادتمند
تو هم باورت نمی شود احتمالا
که من این روزها را می گذرانم تا بشود یک 19 دی دیگر ببینمش و مست شوم..

می شود ! :)
شاید باورم نشه!
مگه تموم شد پایان نامه؟!
اون پشت مشت ها اگر جا اضافی هست ما هم از خیال شیرینمان بکنیم بیایم اون جا!

نه هنوز تموم نشده.
آن چیزی که آن بالا است سایه درخت است نه کوه!!!
.
.
تنوع طلب نباشید...اصلا خوب نیست!تا یک وبلاگ فسیل نشده ولش نکنید!
خب سخته باورش
من باورم میشه ... اگر من رو هم ببری او بالا البته !

ایشالا از انزلی که برگشتیم :)
ی جوری بنویسین مام بفهمیم!
سلام

چه حس زیبایی!
من تجربه ی همچین روزایی رو داشتم!
راستی! بسی شاد شدیم که برگشتید!

منتظرم
یاعلی

سلام.تجربه ی لذت بخشیه در نوع خودش.ممنونم.
یهو یاد این شعر از مشیری تو ذهنم اومد

بشر، دوباره به جنگل پناه خواهد برد،

به کوه خواهد زد!

به غار خواهد رفت!

چه جالب !
۱۶ دی ۹۰ ، ۰۶:۳۴ مدادتراش
سلام

منم!
تمام ِ اینروزها رو به امید رسیدن به اینجا طی می کنم.
کلن کلی امید هست که به خاطر اونا دارم راه ِ این روزها رو طی می کنم.

پس، این نوشته، باورکردنی ترین حرفی بود که شنیده و خوانده بودم!

چه خوب !
کجاش نفهمیدنیه.
هدف خوبیه.
پس زودتر بگذرید روزها.

زودتر و زودتر !
سلام به پشت کوه ها!!!
اخه این چه اسمیه؟!
من نرسیدم همه ی وبتون رو بخونم و پروفایل هم ندارید!
که متوجه بشم این اسم چرا!؟!؟؟!؟!؟!!؟
اما از شکل نوشتنتون خوشم اومد...
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">