پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

Title-less

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۰۳ ق.ظ
به نام خدا


و اینکه به نظر یه خاطر درست نشدن اوضاع و محض خدمتم شمارش معکوسی شروع شده برا رفتن از اینجا. حالا برگشتنش کی باشه معلوم نیست. همینطور اینکه بعدش چی بشه. اگه بودم و برگشتم سعی می کنم برگردم همینجا اگر دل ودماغی بود. وگرنه که..هیچ .به هرحال یه آوارگی طولانی مدت داره برام رقم می خوره که باید باهاش کنار بیام.   

البته هنوز فرصت هست و برا حضرت باری تعالا هم که این خورده کاریا چیزی نیس! 

۹۱/۰۵/۲۲
پشت کوهها

نظرات  (۱۳)

۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۵:۱۴ زهره سعادتمند
من دیدم امشب یهو وسط دعا اومدید تو ذهنم، نگو خورده کاری داشتید!
خدایا! فقط یه کم سریع تر نتیجه رو اعلام کن لطفا!

ممنونم از پیامهای خصوصی همه ی دوستانی که ابراز لطف کردند.
ای جانِ جان بی من مرو...
داداش غمناکمون کردی
قربون اون پوتین های خاک گرفته ت برم
آخه کجا داداشی
.... فقط میتونم برات دعا کنم داداش
امیدورام زود زود اوضاع و محض خدمتت درست شه
این یه جور خداحافظی بود یعنی ؟
یه سوالی ذهنمو مشغول کرده شما سربازها چرا این قدر فیلسوف میشید؟

این دقیقا خدافظی بود!
جدیه قضیه مثل این که!
دلم نمیخواد خیلی سوزناک بگم نه تورو خدا نرید ... اما نمیدونم چرا از وقتی وبلاگ نویس شدم به هر وبلاگی که عادت کردم دیگه ننوشت... یادم نمیاد بدقدم بوده باشم ...
هرجاهستین به سلامت ... برگردین ... منتظرتون هستیم
ینی چی؟
امیدوارم زود برگردید...و همه چی اونطوری که دوست دارید بشه... ودل و دماغتان هم ...
حس شهادت تو عکس موج میزنه
پس حالا ما کی رو اذیت کنیم؟
یه چیزی میشه فکرشو نکنین این نیز بگذرد
منتظر پست های عالیتون می مونیم فکر نمی کردم جدی باشه!!
الان نظرات بقیه رو دیدم خجل شدم. واقعن موندم چرا من اصن به این فک نکردم که دارید وبتون رو میبندین! تازه صبح میخواستم بیام احوال پرسی که دیگه ظهر بیدار شدم دیدم آپ کردین! :)
خلاصه که شرمنده. ما از دور بی معرفت به نظر میایم اما به قول شما وژدانن بی معرفت نیسیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">