پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

Title-less

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۰۴ ب.ظ

به نام خدا


صبح بعد از صبحگاه کشدار و خمیازه برانگیز که تنها قسمت خوبش تکه ابری بود که آمد مقابل خورشید و ما تواستیم بواسطه ی آن ایستاده توی سایه چرت بزنیم، به معیت باقی نیروهای کچل جان برکف, رفتیم سمت یک نیزاری که منتهی الیه پادگان و توی دامنه ی یک کوه بود. 

فرماندهی نیروهای جان برکف که فضا رو برا نمایش شمه ای از جان برکفی نیروها مناسب ارزیابی کرده بود دستور داد همه اقدام به استتار کنند! 

فضا شده بود عینهو این جنگلای ویتنام حین حمله ی نیروهای شیطان بزرگ!

خلاصه که هرکی هرچی از نیزار رو باقی مونده بود به خودش آویزون می کرد.

یادش بخیر یعنی.

۹۱/۰۶/۰۲
پشت کوهها

نظرات  (۱۵)

ای ول
با حاله !
البته من فیلمش رو بیشتر دوست دارم
منظورم این بود چرا پست بعدی، یعنی الان می شه پست قبلی، رو حذف کردین؟
جالبه توی اون اوضاع عکس هم می شه گرفت.
خداوند بر امثالهم توفیقاتتان بیفزاید
شما در حال درآوردن چه صدایی هستید با این وضع دهنتون آیا ؟!
به معیت باقی نیروهای کچل جان برکف
اینم خاطره شد :)
خوش به حالتون
بابا رنجر
نیروهای ویژه
کماندو
باقلوا
زمان جنگ بابام می گفت روزا می جنگیدیم، شبا می رفتیم عکس می گرفتیم!
زمان ما همون صبحگاه اول آوردنمون وسط میدون، وسایلمونو ریختن وسط، هر کی موبایل، دوربین، جی پی اس، آی پد، آی پاد، ام پی تری، پی اس پی و حتی فندک داشتو بستن به رگبار. اونوخ ما شدیم این؛ نسل جدید می خوان چی بشن خدا می دونه. واقعا آمریکا تو چه فکریه؟
حالا واقعن چرا؟
آقا پس این تابلوها که محدوده ی پادگانا هست دور یه دوربین خط قرمز کشیدن برا چیه؟!
منحرف!
۰۴ شهریور ۹۱ ، ۱۹:۲۲ زهره سعادتمند
نیروهای کچل جان برکف
سربازان وطنو نگاه کن تو رو خدا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">