پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

از این حرفها !

چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۱۲ ب.ظ

به نام خدا

چند مدت پیش مسئولان مربوطه اقدام به پایین آوردن درجه های نیروهای وظیفه کردند. از ترس اینکه وضعیتی براشون پیش بیاد که مجبور به دادن حقوق "بیشتری" به سربازها مطابق درجه های نظامیشون بشن. حالا خیلی وقت از این موضوع گذشته. درجه ها رو به شدت پایین آوردند ولی خبری از قسمت دوم ماجرا نشد. اگر شده بود من نوعی وخیلی سربازای دیگه مجبور نبودند شیفت بعدی رو که خسته و داغان و لهیده از یه روز طولانی باید برن یه جا بیفتن استراحت کنن، برن یه جا وایسن کار کنن تا به یک شکلی این بیست و یک ماه بگذره. 

۹۱/۰۹/۲۲
پشت کوهها

نظرات  (۲۳)

خیلی ستمه.
بلاخره چطوری باید مررررررررد بشین؟ اینجوری دیگه. سربازی که جای تفریح نی.(آیکون شرور و بی مبالات و هزار نقطه دیگه)
آخی

...

بیست و یک ماه؟

من فکر میکردم آخرای خدمتتون هست!
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۶ دشتْ‌بان
خوبه. خوبه. از این حرفا بزن، من انگیزه‌م بیش‌تر شه برای معافی گرفتن!
چن ماه خدمتی سرباز؟ درجه ت چیه؟ (شکلک آدمایی که هرسربازی می بینن ازش همین سوالا رو میپرسن)
الان داغون شدم له له ...
منم همیشه برام سوال بود که این سربازها هزینه زندگی رو از کجا باید تامین کنن آحه !
واقعا هر روز بیشتر به هوش و توجه مسئولین افتخار می کنم ... اصن یه وضعی :|
۲۳ آذر ۹۱ ، ۰۹:۰۲ زهره سعادتمند
اه!
من میشینم یه دل سیر براتون گریه میکنما!
چه وعضیه آخه!

همین گوشه بشینید تو دست وپا نباشید !
آخخخخی ......
کامبیز همینجوری نشین اونجا برو حقتو بگیر
عجب تدابیر خبیثانه ای .. !!
فکرکنم اگه پسر بودم، دیگه حداکثـــــــــر مدت زمانی که می تونستم سربازی رو تحمل کنم 12-9 ماه بود!! بیشتر هم راه نداشت!! شما چطوری تاب میارید؟!

+سربازی، "تنها" مقوله اییه که وقتی بهش میرسم میگم خوب شد پسر نیستم!! وگرنه که در سایر موارد، کماکان همان آرزوی بچگی هایمان پابرجاست...
عوض اون ی روز مرخصی رو ب این زودی درآوردن؟
پ بگو مرخصی دادن
می خوان از حقوقتون ب ی بهونه ی دیگه کم کنن
ب جججون کامبیز اگه انتظار همچین پاتک شدیداللحنی رو داشته بوده باشم


می گم حالا ینی چن ماه اضافه خوردین ک بعد از این همه مدت شده بیس چار ماه؟
نه دیگه! گفتم آروزی سربازی رفتن رو هیچ وقت نداشتم. وقتی به سربازی فکر میکنم میگم خوب شد پسر نیستم!
آرزوی بچگی هایمان که البته تا الان هم باقیست، پسر بودن بود...
+داداشم یکبار میگفت : اگه فقط یک کم، یک کم به خدا بیشتر چونه میزدی و اصرار میکردی موقع آفرینشت، حتما پسر میشدی!
۲۴ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۳ دشتْ‌بان
ببین. بنده معاف بشم، به شما شامِ مخصوص می‌دم. البته نه تو تهران. من اون‌جا فلافل هم بخوام به شما بدم، اندازه‌ی یه پیتزا دونفره‌ی قم باید پیاده شم!

میاماا ! :))
[تکان دادن سر به همراه ابراز تاسف]
شما که سربازین و توقع همه از سربازا اینه که دندون سر جیگر بذارن و تحمل کنن؛ شما که هیچ! ماها که سالها از خدمتمون زیر پرچم میگذره هم حقوقامونو نمی گیریم این روزا. پول تو مملکت نیست برادر. همین اندازه که خسته و لهیده می تونین برین یه جا دیگه کار کنین و هنوز پول می دن بابتش خدا رو شکر کنین. البته اگه تا چند وقت دیگه به جای حقوق بهتون ماکارونی و برنج و دستمال کاغذی دادن هم باز خدا رو شکر کنین. این که می تونین این اوضاعو بندازین گردن دوره ی سربازی هم خدا رو شکر کنین. کلا بیاین خدا رو شکر کنین.
http://24onlinenews.ir/news-20593.aspx
اشتباهمون اینه که نرفتیم تو رسانه های دکتر مهندس خلبان دیگه! حالا این که هر سایتی که می بینین مال ایشونه دلیل نمی شه سایت مام مال ایشون باشه که!!
که کاش بود
به جای تخریب از طبقه دوم بزرگراه صدر و رانندگی در آسمان لذت ببرید. فتنه و آدمکشی و تخریب شیش ماه دیگه ایشالا بی حرفِ پیش
بابا چقد غر میزنی
یه سربازی رفتیا!هی بد بگو
عوضش بعدها برات خاطره میشه به جون کامبیز
نع!همون سر تکون دادن خودمون به معنی تایید کردن غرغر های بقیه
سربازی داااداااش؟؟ تو این مملکت به یه گروه بخوام حق بدم صنف شماهاست
۲۶ آذر ۹۱ ، ۰۳:۱۹ دشتْ‌بان
من معاف بشم، شما کام‌بیزم بیار با مه‌تاب ما آشنا شه!
البته ایشون فوت کردن و باید بریم سر مزارشون... :((

عشق بی حاصل کامبیز و مهتاب!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">