پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

[عنوان ندارد]

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۱۸ ق.ظ

به نام خدا


اصولا ماهیت کار ما اینطوریه که کسایی که بهمون مراجعه میکنن کارشون گیره. بعضیاشون واقعا زندگی و آیندشون معطل همین مسالست.این هفته از این نظر خاص بود که اولین پیشنهاد غیرمستقیم دریافت رشوه رو به منظور ورود به جمع مفسدین اقتصادی جامعه ی عزیزمون دریافت نمودم. بهم تبریک بگید! فقط آخرش این سوال برام حل نشده موند که کارشون رو اصلا پیگیری نکنم و در اصطلاح پروندشون رو بندازم توی کاغذ خورد کن یا مثل بقیه و در حد بقیه براشون وقت بذارم. یا شاید لازمه پروندشون به مدت نامعلومی گم بشه حتی! اصل ماجرا هم از این قراره که قبل از اومدن من به اینجا یه بنده خدایی اینجا بوده که اگه خدا قبول کنه اهل راه انداختن کار مردم و در باطن اهل معامله بوده. حالا کسایی که این کانال رو از قبل میشناسن فکر میکنن که هنوز برقراره و بهش امید دارن. 

واقعا داریم  به کجاا میریم ؟؟؟!

۹۱/۱۰/۰۸
پشت کوهها

نظرات  (۱۷)

۰۸ دی ۹۱ ، ۱۱:۳۰ زهره سعادتمند
شما زندگی ت خرج نداره آیا؟!
"من یه مدت فوتوسنتز میکردم الانم هوازی هستم!"
خب پس واسه همینه که سبز موندین ؟ و گیاهان رو هم دوست دارین:)
دیگه کم کم باید اسمتو توی لیست مفسدای اقتصادی دکتر ببینیما
۰۸ دی ۹۱ ، ۱۴:۴۹ حسین سعدی
خیلی مردی..[نیش‌خند]
لبخند تلخ........
متشکرم.
لطف دارید.

به ناکجا. :)
در پاسخ ب سوال انتهای پست: ب پشت کوه ها

با عنایت ب پاسخ کامنت اول: ب مرور باید بی هوازی هم بشوید. شما در تهران زندگی می کنید.

با التفات ب این ک نام شما حکیم است: آیا با همت نسبتی دارید؟ با ستاری چطور؟ یادگار؟ چمران؟ مدرس؟ ونک دو نفر

با دست تکان دادن برای اکبر آقا: چ خبر از خبر جدید؟ محموله ای ب دستت نرسیده؟

با توفیق روزافزون: ب جمع مفسدین اقتصادی جامعه ی عزیزمون خوش رفتید

با نگرانی: ی وخ کامبیزو موقع خواب نذارید پیشتون توی خواب بیدار شید بذاریدش توی یخچال؟ اصن کلا اتاق خوابشو جدا کنید. می گن براش خوب نیس.
خب زندگی و هزار بدبختی
اون ادم قبلی تر از شوما هم شاید واسه خودش دلیلی داشته باشه
دوباره زود قضاوت کردین
راسی از میوه فروش محلتون چ خبر ؟
آزاد شد
بعد عکس العمل شما چی بود؟ نگاه چپ چپ؟ خجالت بکش آقا؟ رشوه به مامور قانون؟ کظم غیظ؟ داد و بیداد و فریاد؟ یا چی؟
ای بابا حاجی
شوما مگه با چایی شیرینی نمی خوری ؟!
۰۹ دی ۹۱ ، ۱۲:۴۶ خانم ز.عین
نه واقعا ؟!! کجا داریم میریم ؟!!
.
.
.
زهره راس میگه ها !! دقت کن
چه ماهیت بدی داره کار شما
احسنت!بنده به شما تبریک میگم که تونستید با اقتدار پیشنهادشونو رد کنید،حالا واقعن با اقتدار رد کردید؟!یا با شک و تردید؟!آیا؟!آیا اصن به ما ربطی داره اصن آیا!مهم اینه که نگرفتید دیگه!آورین بر شما!
چه ماهیت خوبی داره کار شما

میدونستم به حقیقت پی می برین!
میخوام بدونم عامل بازدارنده ی تو چیه دقیقن؟
میترسی لو بری بدبخت شی؟
میترسی از خدا؟
وجدانت دردمند میشه؟
یا یه چیزی درونت رو قلقلک میده بگیری و باز یه چیز دیگه بیشتر قلقلک میده که نگیری!؟

(پاسخ چند پهلو هم خودتی!)
نگران بودم توی این روز نه دی بگید کامبیز ضد انقلابم هست بعد ذهنم ب این می رفت ک نکنه با اکبر آقا سر و سری داره

مراتب فوران ارادت منو به کامبیز برسونید.

کامبیز میگه کلروفیلت م! (در چارچوب روابط گیاهی یعنی چاکریم دااش!)
اون پول ِ میوه ى بچه ها بوده

احتمالا اون طرف جریان میوه فروش محله تون رو شنیده بود میخواست به واسطه شما یه کمکى به اون کنه

نمیذارى که!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">