پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

پشت کوهها با دلی نازک!

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۰۱ ب.ظ

به نام خدا

 بعضی از اعضای محترم جامعه ی بزرگ و غنی فرهیختگان ودانشگاهی رو وژدانن دوست دارم با همین دستام خفه کنم!

طرف به اندازه ی یه دایناسور از دوران ژوراسیک سن داره بعد برا پیگیری کارای پرونده ی بورسش یا جذب هیات علمیش پدر یا مادر پیرش رو میفرسته پیش ما.

من اوائل فکر می کردم این آقازاده ها و نوگلان کهنسال باغ زندگی مثلا شاید تهران نیستند که نمی تونند خودشون پیگیر کارشون باشن. ولی می بینم که حتی پیگیری تلفنی رو هم مادرش براش انجام میده.

بعد خب خیلی از اینا شرایط و امتیازای لازم رو احراز نمی کنند و پذیرفته نمی شن. حالا من چطو می تونم برا مادر پیرش توضیح بدم که فرزند شما به خاطر اینکه مثلا تعداد مقالاتش یا سابقه ی تدریسش یا سوابق پژوهشیش کم بوده پذیرفته نشده. خب بچه در نگاه مادر اصولا از هرگونه نقص و کاستی مبراست! این واقعیته ها ! هرچی من از آیین نامه و بخشنامه بگم مادر گرامی حرف خودش رو تکرار میکنه که من بچه ی خودم رو بهتر می شنام یا شما! بچه ی من از بچگیش باهوش بوده! 

وقتی هم دیدند که گویا شاخ شمشادشون بنا به دلایل متعدد توی اولویت جذب قرار نگرفته یهو میزنن زیر گریه و شروع می کنن به خواهش وتمنا.

همین یه کار رو تو عمرمون نکرده بودیم که اشک پدر ومادرای پیر رو درآریم.

آخه چی بگه آدم به اینا .

مگه اینکه یکی از اینا رو نبینمااا !

۹۱/۱۲/۱۲
پشت کوهها

نظرات  (۲۶)

خو چرا اشکشون رو در میاری. این کارا آخر عاقبت نداره ها... حالا ببین کی گفتم!؟

کی گفتید دقیقا؟!

شاید برای تدریس در مهد کودک محل درخواست داده بوده ... شما یه نگاه دیگه به پرونده بکن !

بعد هم با چایی قند بخور فشارت رفته بالا !


فشار منو ببین حاجی
هفت روی چل و دو !
۱۲ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۱۳ زهره سعادتمند
خدا ازتون نگذره که اشک ملتو درمیارید!
از خدا بترسید آقا!
این میزا به کسی وفا نکرده!

میزاشو نمیدونم
صندلیاش ولی خیلی راحته هاا
من همیشه فکر میکردم شما تو یک اداره خفنی هستید که اینقدر با آدمهای متنوعی (تنوع از حیث خبطهایی که انجام دادن) سروکار دارید
اما گویا شما با فرهیختگان واساتید سروکار دارید!
بح بح!

ما با دزد و تروریست و قاتل فراری هم یه مدت سر وکار داشتیم
منتقلمون کردن حیف!
آقا اشک درآوردن عاقبت خوبی نداره.از ما گفتن بود. جدنی شما شغلتون چیه؟! واقعا برامون سوال شد.شفاف سازی کنین لدفن!
ما یه استاد داریم به چشم برادری،‌خیلی آقاست.دکتری از مالزی داره با کلی مقاله و اینا.بعد این بنده خدا رو هنوز بهش کلاس نمیدن! همه ش آزمایشگاه میدنش! همه موندن که چرا و اینا! نگو دست های پشت پرده بسیار است! بگیم یه سر بیان بلاگ شما؟ :))

دکترا از جاپون هم داشته باشه باز باهاس حائز شرایط لازمه باشه!
مامانشم نباید بفرسه دنبال کاراش
۱۲ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۲۹ مخمصه گر ایرانی
همچین آدمایی باید بزاری جلوی گیرینوف بعد توی گیرینوف فشنگ مشقی بزاری اونوقت که ماشه رو که میچکونی قیافشون دیدنیه !!!!

نمیشه بذاریشون جلو تانک بعد تانک که گلوله مشقی نداره
ممنونم ازت

عجـــــــــــب.....

چه آدمایی پیدا میشنا!!!بی ملاحظه...

خجالتم خوب چیزیه!!

آخرشم به پدر مادر بیچاره شون هیچی نمیدنا‍‍!!!

فقط اونا رو برای کار راه انداختنشون میخوان!! :((

چقدر بد شدیم...خدا هیچوقت انروزی رو نیاره که بجای کمک به پدر مادرمون ازشون سوء استفاده کنیم :(


پووووووف
واقعناااا
سلام

خوبه. چشماشون از آلودگی هم تمیز میشه!

جان من؟؟!

یه شلیک کلاشینکف از راه نوستریل با زاویه 38 درجه به سمت سر به نحوی که مغز شخص مد نظر فواره وار بریزه بیرون!:| بنده خدا مادرش!


از مسیر اورال بهتر جواب میده ها
نوستریل توی اولویت بعدیه

 وای شوما خیلی باکلاسین اون از اشپزخونه سرکارتون ک توش کارای خیلی باکلاس وهسته ای مسته ای انجام میدید اینم از کارتون ک صب تاشب با فرهیختگان جامعه هستید....چقد خوش ب حالتونه وا دست مارا نمیشه بند کنید اونجاها

بلدیم چایی خوش رنگ دم کنیم

-راستی این هوالعشق راس میگه ما ی استاد داریم خیلی بچه ی باحالیه اما رییس صنعتی حالشو گرفته شوما ب جای این اشک دراوردن میشه ی حالی بهش بدید  بشه هیت علمی ...

اماهمون بیتر ک نشه دیروز پدرمونو دراورد بس ک توضیح میده ...

درضمن هوالعشق... مالزی نبوده ک استرالیا بوده


ممنونم که پس از طرح چندین سوال خودتون به همشون پاسخ دادید !
خب شاید بانوی مادر خودشون اصرار کنن که پی گیری کنن

ی طرفه ک نمیشه قضاوت کرد!
والا :)

اصرار هم بکنن خود فرد باید عاقل باشه.

بعد چی میشه؟

اگه یکی از اینا رو ببینید؟


با کله به دماغشان اصابت می نماییم!
حالا ما یکی ار اینا!
چه کا می خوا بوکنی مثعلن؟ هان ن ن ن ن؟

یه برخورد زشت فیزیکی
یه برخورد زشت تحقیر آمیز حتا !
:|
حالا شما زیاد ناراحت نباش...
اخه یعنی خودشون میتونن بیان یکی دیگه رو میفرستن ؟
بعد چجوری روشون میشه ؟؟؟؟

بچه پررو هستن دیگه !
چقد قشنگ نوشتین:)))))))))))))))))))))))))

:))
آقا ما این جناب دلتنگ رو قانع کردیم که مالزی بودنه نه استرالیا. گفتم که اگه مامان استادمون اومد، در جریان باشید شما.

کارش تمومه

مواظب باشین

چون اگه مامانشون همراشون باشن ممکنه با کله ب پاشنه ی کفش مامانشونینا اصابت بنماید <آیکن زیبا!ی عینک آفتابی زده در تاریکی شب صرفا برای ژستش>


کلاه ایمنی رو برا همین مواقع گذاشتن
 گفتم ن شوما خیلی باکلاسین وخ نمیکنید

نا بابا !
شما اصلن توصیه های ایمنی ما رو جدی نمیگیریدهااا!
من نمیدونم چندبار باید شما رو توصیه کنم به تقوای الهی آقا؟ بله؟چند بار؟

یه دو سه بار دیگه توصیه کنید فک کنم نتیجه بده.

مربوط به مطلب بالایی :

این شرح مبسوطت من و کشته !

اون وقت می گن تحریمها اثر نکرده :|


:|

sang dellllllllllllllllllllllllllllllllllllllllla

(zarrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrrr

)


حالا خودشو خیلی ناراحت نکنید!

خب الان چرا پست بالاییه ترکید؟

تحریما اثر کرد ینی؟


بیشتر به مدیریت داخلی برمیگرده تا تحریما!
خسته نباشید!
تاحالا پستی ندیده بودم که عنوانش طولانی تر از خودش باشه :)

خوب بهش دقت کنید
شاید دیگه قسمت نشه!
عکس ماهی قرمز عالی بود.

:)
مربوط به بالا:
بله دیگه وقتی شرح مبسوط این باشه که شما نوشتی، نوشته من میشه طومار مشروح مبسوط! یا یه چیزی تو همین مایه ها :)
خ س ت م  غیر از خستگی  مخففی چیزی هست آیا؟

آیا؟ وافعن؟ ینی؟
کاش مثل قدیم‌ها، سربازی نبود...

چاره ای نیس گویا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">