پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

باران می خورد به صورتم

شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ

به نام خدا


آسمان حسابی گرفته و باد می آید. اول از همه یگانهای موتوری هستند که مقابل ما ایستاده اند. پشت سرشان اول گردان پیاده ی ماست و پشت سر ما هم چند گردان دیگر با فاصله ی کم ایستاده اند.. دود سیاهی حدودا صدمتر جلوتر به آسمان بلند شده. صداهای مبهمی از داد و فریاد و عربده می آید. فرمانده ها نیروهایشان را به خط می کنند و چیزهایی که این لحظه ی آخر به ذهنشان میرسد را می گویند. توی گردان پشت سر ما سه چهار تا پیرمرد هستند که به نظر رفیقند و همیشه با همند و نمیدانم چطوری بین این جوانها بر خورده اند. یکی شان برای روحیه دادن به بقیه جلو آمده و تونفا*یش را با حرکتهای تمرینی و نمایشی می چرخاند. همه ی یگانها آرایش حمله می گیرند. صدای بیسیمها یک لحظه قطع نمی شود. یک میدانی جلو تر است که از اینجا دیده نمی شود. قرار می شود اول مستقیم تا میدان برویم و گردان ما مستقیم برود و گردانهای پشت سر یکی به راست و یکی به چپ ادامه دهند و بعد از امن کردن میدان از چپ و راست به هم برسیم و این وسط هرکسی دستمان افتاد دستبند بزنیم. اشک اورها پرتاب می شوند به سمت جلو. شیشه ی کلاه را میدهم پایین. آسمان حسابی گرفته و صدای رعد و برق میاید. دستور حرکت میرسد. همه با هم دم می گیرند. بعضی با تونفاها به سپرهایشان میزنند. بعضی دیگر پوتینها را محکم به زمین می کوبند. ایجاد رعب در دل طرف مقابل یک اصل اولیه است و همه این را میدانند. موتورها راه میفتند و سرعت می گیرند. به حالت دو پشت سرشان میرویم. موتورها میزنند وسط جمعیت. یکی شان همان اول با یک هل تعادلش را از دست میدهد. جمعیت به عقب میکشند. از سمت چپ خیابان یکی نمیدانم از کجا با یک بیل از وسط بولوار می پرد بیرون و بیلش را می برد بالا و میاورد زمین که نزدیک من به زمین میخورد. جریمه ی این بی دقتی اش این است که دسته ی تونفا میرود پشت پایش و بعد از کشیدن به سمت خودم نقش زمین می شود. قطره های درشت باران شروع به باریدن می کند.کمی جلوتر بچه ها چند نفر را دست بند زده اند و دارند به تقلا می برند سمت ماشینها. همینطور که توی این بلبشو به سمت جلو میدویم ،از نفسهایم پشت شیشه ی کلاه ، بخار می گیرد. شیشه را میدهم بالا و می ایستم و نفس نفس میزنم و آسمان را نگاه میکنم. بقیه ی بچه ها از کنارم رد می شوند.آسمان را نگاه می کنم و باران میخورد به صورتم. و به این فکر میکنم که کاش هیچوقت مجبور نشویم این حرکات را جز مثل حالا و توی رزمایش اجرا کنیم. 



*تونفا همین چیزیست که شما به اسم باتوم می شناسید. ولی باتوم اصولا بدون دسته هست و تونفا دسته دار است. یاد بگیرید!


۹۲/۰۲/۲۸
پشت کوهها

نظرات  (۲۸)

۲۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۵۶ پلــــــــــــکـــــ شـــــیشـــــــــــــه ای
چه نفس گیر و طاقت فرسا
جای دوستم خالی مرده رزمایشه....



آورین
خاطرات یک چماق بدست مخ ریش !!!
تو که تحصیل کرده بودی آخه چرا ؟

مجبور بودم میفمی مجبووور!!
آدم یاده انتخابات میوفته :|

آدم حق داره :|
سلام

عرض به خدمت شما که من هیچی نفهمیدم! راست و رزمایش، حتی یاد 88 افتادم.

فقط اینکه اول که صفحه رو باز کردم چهار خط آخر آمد توی چشمم. و صد البته که تصویری نه نوشتاری! دوستش داشتم.


بح بح

شما هم :|

من دیگه ... دیگه ... :((


واقعا دیگه...دیگه...؟!
یاد گرفتیم...

آورین
۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۴۱ واقعیت سوسک زده
اولهایش را فکر کردم یک نفر دارد از خاطرات جبهه و جنگش می گوید ، از شب عملیات ...

بی شباهت نبود. فقط روز بود!
۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۴۳ عارف عبداله‌زاده
الان داشتی به کبریت بی خطرا فخر می‌فروختی؟

چیش فخر فروشی داره آخه با خطرجان!
کاش...

هعی
فک کن که انجام ندید در غیر رزمایش!!

من :|  اغتشاشگران :| جناب سروان:|
وای!

این ربطی به خدمت نداشت نگران نباش. خاصه شما که ارتشید!

حالا ک بحث یادگیری است،

جمله ی "همه ی یگان ها آرایش حمله می گرفتند"

عایا یعنی: "همه ی یگان ها فشن شدند؟"

 

 

 

فک کردم عاخرش می خواید بگید مامانم از خواب بیدارم کرد! رزمایشش واقعنی بود؟!

 


واقعنی در حدی که هف هش ده نفر آخرش زخمی و با آمبولانس راهی بیمارستان شدند!
سلام
کاش هیچ وقت کار به آنجاها نکشد...



صرفا کاش..
۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۳۷ زهره سعادتمند
نکنید آقا
نکنید
مردمو نزنید!

اصن ما از اون خونواده هاشیم؟؟
چی بود این؟واقعی نبود؟رزمایش بود؟ینی همش توهم بود؟:‏|‏ دشمن فرضی و این صوبتا؟؟        خیلی هم حالبه برام بدونم که باتوم دسته دار چه شکلیه! آخه اساسن باتوم یه سیخ میله ایه دیگه! :‏|‏ دسته ش کجلش میتونه باشه ینی؟؟

از این به بعد دقت کنید می بینید !
این وسط هر کسی دستمان افتاد دستبند بزنیم؟

چه کارای خشنی میکنین هاااااا

[اسمایلی یک عدد lili ترسیده از پشت کوهها]



اسمایلی یک عدد پشت کوههای خشونت طلب نما !
۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۹ زهره سعادتمند
من واقعا نمیدونم آیا خدا از اینکه امسال سوم خرداد رو که تولد جنابعالی باشه با روز مرد یکی کردن، منظور خاصی داشتن یا نه؟!

ولی من ترجیح میدم منظور خاصی رو برداشت نکنم!
و صمیمانه تولدتون رو تبریک بگم.
و اگر مرد هم شدید(که فقط خودتون میدونید) روزتون هم مبارک
و البته عید به این قشنگی هم..
:)
در کل گل و بلبل و این صوبتا

ممنونم
ایشالا تولد بچه هاتون !
۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۶ استار بانو
ای بابا....

ای بابااااا....

ای باباااااا.....

نکنید آقا...نکنــــــــــید!!!

باشه!
وای‌ش مال خودش بود. نه من! ما که کلن ستاد پشتی‌بانی هستیم و اصن از این‌جور صوبتا نداریم و تازه رژه‌ی هرهفته شنبه رو هم می‌پیچونیم. رزمایش که دیگه یه شوخیه بزرگه برای ارتش!

حال میکنیاااا
(میدونم حال نمیکنی!)

 از شوما دیگه بعید بود با اون همه احساسات

 پست هاتون اصن متعادل نیسا :)


به مسئولین می سپرم متعادلش کنن!
نتـــــــــرس! نتــــــــــرس!‌نتــــــــــــــــــــرس بچه جون:دی باصدای کلاه قرمزی


تولدتون هم مبارک. ایضا عیدتون.ایضا روزتون. ایشالا سال دیگه روز پدر رو به تبریکات اضافه کنیم :))

هرروزتان نوروز نوروزتان پیروز! :))

واقعن من موندم این مسولین دارن چیکا میکنن توی این کشور با این همه رسیدگی ؟

ئه ..تولدتون بود امروز پس تولدتون مبارک یادم باشه هرسال غیر از آزاد سازی خرمشهر یاد شومام بیفتموقتی ممد نبودی را میخونن

ب هر حال تولدتون مببببارک


ممنونم
دوس داشتین از گردن به پایین رو نداشتین ولی هرسال تولدتون همه جا جشن میگرفتن؟ :)
۰۴ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۴ زهره سعادتمند
ایشالا
ایشالا
(با لحن محکم!)

:)

نچ نچ این چ حرفیه اصن باید تولد مخصوص خود آدم باشه باید اونروز و اون ساعت فقط واسه خوده آدم باشه ...

 در جواب هوالعشق برای پدر شدنتون در سال دیگر... فک کنم اول باید مرررررد شد وبعد پدر ...پس دعا میکنیم سال دیگه حتمن مررررد شده باشین از نوع واقعیش بعد دوسال دیگه بشین پدر

پیشاپیش روز پدر مبارک واسه شوما


موتشکرم :)
ای وای من نمیدونستم تولدتون بوده...شرمنده

مبارکه تولدتون...انشاالله همیشه موفق و سلامت و شاد باشید :)

ممنونم بسیار :)

میخام دو کلمه جدی خدمتون حرف حساب عرض کنم

گاهی فک میکنم بزرگترین مشکل کشور تو عرصه ی فکر اینه بعضی از جوونا بعد از یک دوره فعالیت حالا این فعالیت هرچی میخاد باشه منزوی میشن و میرن تو خودشونو  از این حالتا انگار دارن لحظه ای زندگی میکنن انگار هدف را نفمیدن نمیدونن ک باید باشن چ احتیاج باشه چ نباشه

شومام اگه میدونید باید تو میدون باشید یاعلی برادر یاعلی بیاین دیگه این بقول ما اصفهانانیا -قرو اطوارا چیه ؟gher o atfar


شما یه چیزایی رو میدونید
شما خیلی چیزا رو نمیدونید
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۳۶ خارج ازچارچوب
من این باتوم دسته دار و ندارت رو یه جایی بین یه مشت پرمدعا استفاده کردم اصن خیلی ضایه شدن کلی حال کردم.ممنون از اطلاعات عمومی مفیدی که شیر میکنی

من خواهش میکنم!

ما اصن چیزی نمیدونیم فقط اینو میدونیم ک باید پای خون های بچه هایی ک زمانی همه ی وجودشان را گذاشتند ایستاد و از حاشیه سازی جلوگیری کرد

ارتباط داشتم با این موضوعاک میگما

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">