باران می خورد به صورتم
به نام خدا
آسمان حسابی گرفته و باد می آید. اول از همه یگانهای موتوری هستند که مقابل ما ایستاده اند. پشت سرشان اول گردان پیاده ی ماست و پشت سر ما هم چند گردان دیگر با فاصله ی کم ایستاده اند.. دود سیاهی حدودا صدمتر جلوتر به آسمان بلند شده. صداهای مبهمی از داد و فریاد و عربده می آید. فرمانده ها نیروهایشان را به خط می کنند و چیزهایی که این لحظه ی آخر به ذهنشان میرسد را می گویند. توی گردان پشت سر ما سه چهار تا پیرمرد هستند که به نظر رفیقند و همیشه با همند و نمیدانم چطوری بین این جوانها بر خورده اند. یکی شان برای روحیه دادن به بقیه جلو آمده و تونفا*یش را با حرکتهای تمرینی و نمایشی می چرخاند. همه ی یگانها آرایش حمله می گیرند. صدای بیسیمها یک لحظه قطع نمی شود. یک میدانی جلو تر است که از اینجا دیده نمی شود. قرار می شود اول مستقیم تا میدان برویم و گردان ما مستقیم برود و گردانهای پشت سر یکی به راست و یکی به چپ ادامه دهند و بعد از امن کردن میدان از چپ و راست به هم برسیم و این وسط هرکسی دستمان افتاد دستبند بزنیم. اشک اورها پرتاب می شوند به سمت جلو. شیشه ی کلاه را میدهم پایین. آسمان حسابی گرفته و صدای رعد و برق میاید. دستور حرکت میرسد. همه با هم دم می گیرند. بعضی با تونفاها به سپرهایشان میزنند. بعضی دیگر پوتینها را محکم به زمین می کوبند. ایجاد رعب در دل طرف مقابل یک اصل اولیه است و همه این را میدانند. موتورها راه میفتند و سرعت می گیرند. به حالت دو پشت سرشان میرویم. موتورها میزنند وسط جمعیت. یکی شان همان اول با یک هل تعادلش را از دست میدهد. جمعیت به عقب میکشند. از سمت چپ خیابان یکی نمیدانم از کجا با یک بیل از وسط بولوار می پرد بیرون و بیلش را می برد بالا و میاورد زمین که نزدیک من به زمین میخورد. جریمه ی این بی دقتی اش این است که دسته ی تونفا میرود پشت پایش و بعد از کشیدن به سمت خودم نقش زمین می شود. قطره های درشت باران شروع به باریدن می کند.کمی جلوتر بچه ها چند نفر را دست بند زده اند و دارند به تقلا می برند سمت ماشینها. همینطور که توی این بلبشو به سمت جلو میدویم ،از نفسهایم پشت شیشه ی کلاه ، بخار می گیرد. شیشه را میدهم بالا و می ایستم و نفس نفس میزنم و آسمان را نگاه میکنم. بقیه ی بچه ها از کنارم رد می شوند.آسمان را نگاه می کنم و باران میخورد به صورتم. و به این فکر میکنم که کاش هیچوقت مجبور نشویم این حرکات را جز مثل حالا و توی رزمایش اجرا کنیم.
*تونفا همین چیزیست که شما به اسم باتوم می شناسید. ولی باتوم اصولا بدون دسته هست و تونفا دسته دار است. یاد بگیرید!