تا فقط بگذره
چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۵ ب.ظ
به نام خدا
1- بعد از روزهای متوالی جستجو برای یه سقف، بالاخره یه چند مترش رو به قیمت خون بابای صاب خونش پیدا کردیم.در اینجا از همه ی دوستان غیرمجازی که ما رو در رسیدن به این موفقیت بزرگ یاری کردند مراتب تشکر و سپاسگزاری رو بله!
ولی جدی بعضی آدما گولهّ ی معرفتن اصن! ینی همین که بشنون که مثلا داری اسباب کشی میکنی سریع میرن تو فکر و تا بفهمی چی به چیه باهات بستن که ماشین باباشون رو برا روز اساس کشیت قرض بگیرن و بیان کمکت.
2- همیشه گفتم که فکر کردن به طور عمومی و کلی توی مدت سربازی یه سم بزرگه. البته باید توی شرایطش باشی که این حرف رو درک کنی و من عمیقا این مساله رو حس کردم. وقتی دستت به هیچ جا بند نیست وهیچ کاری هم نمی تونی بکنی و همه ی زندگیت گیر یه موضوع مطلقا بی معنی به نام خدمته، فکر کردن فقط حالت رو بد و روحت رو مچاله تر میکنه. فکر نکردن توی این وضع بیشتر شبیه یه مکانیسم طبیعی دفاعی ذهنه که از صدمه دیدن بیشترت جلوگیری می کنه. توی این وضعیت فقط باید مدارا کنی. با همه چی. تا فقط بگذره و این گذشتنه تا جایی که میشه خوشایند بشه. هر چند توی این اداره ی ما و از هشت صبح تا چهار بعدازظهر کمتر وقت آزادی پیدا میشه ولی چند مدته یه کتاب زبان دست گرفتم و یه چیزایی رو مزمزه میکنم. هرچند هیچ هدف خاصی از یادگرفتن مثلا اصطلاحات تازه ندارم ولی فهمیدم که کتاب خوندن مثه فیلم دیدن آدم رو از محیط و زمان جدا میکنه و می تونه مسکّن خوبی باشه.
فعلا باید با همین مسکنا ساخت تا فقط بگذره.
فقط فقط بگذره.
1- بعد از روزهای متوالی جستجو برای یه سقف، بالاخره یه چند مترش رو به قیمت خون بابای صاب خونش پیدا کردیم.در اینجا از همه ی دوستان غیرمجازی که ما رو در رسیدن به این موفقیت بزرگ یاری کردند مراتب تشکر و سپاسگزاری رو بله!
ولی جدی بعضی آدما گولهّ ی معرفتن اصن! ینی همین که بشنون که مثلا داری اسباب کشی میکنی سریع میرن تو فکر و تا بفهمی چی به چیه باهات بستن که ماشین باباشون رو برا روز اساس کشیت قرض بگیرن و بیان کمکت.
2- همیشه گفتم که فکر کردن به طور عمومی و کلی توی مدت سربازی یه سم بزرگه. البته باید توی شرایطش باشی که این حرف رو درک کنی و من عمیقا این مساله رو حس کردم. وقتی دستت به هیچ جا بند نیست وهیچ کاری هم نمی تونی بکنی و همه ی زندگیت گیر یه موضوع مطلقا بی معنی به نام خدمته، فکر کردن فقط حالت رو بد و روحت رو مچاله تر میکنه. فکر نکردن توی این وضع بیشتر شبیه یه مکانیسم طبیعی دفاعی ذهنه که از صدمه دیدن بیشترت جلوگیری می کنه. توی این وضعیت فقط باید مدارا کنی. با همه چی. تا فقط بگذره و این گذشتنه تا جایی که میشه خوشایند بشه. هر چند توی این اداره ی ما و از هشت صبح تا چهار بعدازظهر کمتر وقت آزادی پیدا میشه ولی چند مدته یه کتاب زبان دست گرفتم و یه چیزایی رو مزمزه میکنم. هرچند هیچ هدف خاصی از یادگرفتن مثلا اصطلاحات تازه ندارم ولی فهمیدم که کتاب خوندن مثه فیلم دیدن آدم رو از محیط و زمان جدا میکنه و می تونه مسکّن خوبی باشه.
فعلا باید با همین مسکنا ساخت تا فقط بگذره.
فقط فقط بگذره.
۹۲/۰۴/۱۲
گاهی می شه فکر کرد ...