پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

به نام خدا

تقریبا از یک سال و خورده ای پیش که از پایان نامم دفاع کردم دیگه اینطوری نشده بودم. اینکه شبا وقتی له له و داغون وخسته می خوام بخوابم نمی تونم. چون تا چشام رو می بندم یه میزگرد توی مخم شروع میشه. همه شروع میکنند به حرف زدن. بعضی وقتا یه خطیب در حد دموستنس خطابت میکنه. گاهی یه نفر که خیلی عصبانیه. گاهی یکی که هیچ کدوم از استدلال های منو قبول نمیکنه .و همیشه کارشون به دعوا میکشه. این وسط من فقط میزنم روی میز و بهشون میگم لدفن تمومش کنید!

خواهشا یواش تر ،

من صبح زود باید بیدار شم ،

جان من بذارید برا بعد،

با هم مهربون باشید،

ولی هیچ فایده ای نداره. 

این حرف شاید احمقانه و مطلقا غلط باشه ولی خوب بود اگه وجدان آدم دکمه ی آن و آف داشت. اونوقت من شبا راحت می خوابیدم و وجدان بی صاحابم به خاطر کلکسیونی از بی عدالتی و حق کشی و فساد اداری که باهاشون در طول روز سروکار دارم شبها منو به صلابه نمی کشید.

موضوع اینجاست که من یه سرباز بیشتر نیستم.

من انتخابی برا سرباز بودن نداشتم.

من از خودم اراده ی مستقلی ندارم.

من اجازه ی تصمیم گیری و عمل ندارم.

من یه مقام مافوق دارم و هر مرده ای که گذاشت جلوم باید بشورم.

تمّرد؟؟؟ چه فایده ای داره؟ من اگه از اینجا برم یکی دیگه میاد و باید همین وضع رو تحمل کنه.

چون که یه سرباز بیشتر نیست. چون انتخابی برا سرباز بودن نداره...


فقط از هیات منصفه ی وجدان بی صاحاب گرامی خودم هنوز یه سوال بی جواب دارم.
اینکه مقام مافوق من شبا چطور می خوابه؟

۹۲/۰۴/۲۸
پشت کوهها

نظرات  (۳۳)

۲۸ تیر ۹۲ ، ۰۲:۲۸ محرم نینوا
اولش خندیدم
کم کم لبخنم محو شد
الان هم بفکرفرورفت
قشنگ بود

بح بح

منظورت حاجی هست ؟!!! :|

اون که هیچ وقت اشتباه نمی کنه :/

 


:|
حاجی این چن وقتی که اینترنتم را نیفتاده مواظب مهربونیات باش!
با اینکه جواب رو میدونم ولی از اونجایی که از وجدان گرامی خودتون سوال کردین، از جواب دادن معذورم و دخالت نمیکنم...

شما بهترین کار رو میکنید!
یاد فیلم کوتاه inside افتادم 

نه بابا !
۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۵ زهره سعادتمند

خب اون سرباز بعدیه بیاد هرکار خواست بکنه! به شما چه اصن؟
شما جوابگوی وجدان خودت باش.
( یکی که نفس ش از جای گرم درنمیاد! )

آخه قسمت سرباز بعدیم به وجدان بی صاحاب من مربوط میشه!
۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۲ فائزه سعادتمند
اوشون راهکارهای بهتری بلدن!
مثلا اینکه طرفین دعوا رو به علت برهم زدن نظم، از صحنه خارج کنن!!!
 و به ادامه خواب بپردازن...

حرفه این بابا !
مثه ما مبتدی نیستن!
ولی به اونی که هی تو گوشتون میگه یه کاری برا این دوتا جوون مجرد طبق اول و سوم بکن، توجه بنمویید!

توجه می نموییم !
۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۰۵ هما یوسفی
سلام
ما باید وظیفه مون رو انجام بدیم، تو کربلام میگفتند ما نبریم یکی دیگه میبره ما نکشیم یکی دیگه میکشه  پس ببریم پس بکشیم!
مافوقتون وجدان نداره.
یا علی

من سکوت می کنم :|
۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۲۲ مـَـ ه جَـبـیـטּ
سلام
منظورتون سربازیه ؟

وجدان ها /اساسا"/ قصد آزار و اذیت روح را دارن، خیلی جدی نگیرین ..


نه بابا !
وجدانا مگه بیکارن؟!
هیئت منصفه عموما جواب سوال نمیدن:/
 این از دلسوزی و مهربانی شماست که هیئت منصفه ی پیگیری دارین:)
گاهی کاری از دست آدم برمیاد گاهی هم کاری نمیشه کرد. اما میشه یاد گرفت و فهمید و بعدها استفاده کرد


تنها فایدش تا حالا همین بوده.
قرار چیست،
صبوری کدام،
خواب کجا؟؟؟!!

اونجا !
فکرکنم خیلی از این آقایون مقامات مافوق، هرچی مقامه بالاتر میره، سر و کله زدن با این وجدان بی صاحاب هم راحت تر میشه. چون دیگه این جناب بی صاحاب میره یک گوشه بازیشو میکنه! و کاری به کار صاحب قبلیش (همون جناب مافوق) نداره

آره بابا میفرستن بره پی بازی !
۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۱:۲۸ استار بانو
رااااااااااااااااااااااااااحــــــــــــــــــــت با خیالی آسوده

چون واسش عادی شده...

کاش واسه شما عادی نشه:).

هنوز که نشده
ایشالا بقیشم حداقل ما رو عوضی نکنه.
۲۹ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۹ محمد مهدی
آخ گفتی. من‌م واسه همینا خودمو کشتم انتقالی بگیرم. اصن برام قابل تحمل نبود. باز تو توی بدنه‌ی ارتش نبودی. من در طول روز یه چیزایی می‌دیدم که نگو. که حتا بعد رفتن من‌م یه داستانایی به وجود اومد، و یکی که کفرش از مافوقای من دراومده بود، اومد و همه‌شونو به فحش خواهر و مادر و دختر کشید، و قسم خورد که با تفنگ می‌کشده‌شون. نامردا باهاش کاری کرده بودن زن‌ش بذاره بره. بگذریم. بد دردیه. خیلی بد. من هر روز حاضر بودم بمیرم،‌ ولی بدونم باید جلوشون وایسم یا با خنده دستورات‌شونو اجرا کنم.

بد دردیه
پوووووف

آقاجان تهجد رو برا همین وختا گذاشتن دیگه! بالاخره بعله!

 

ضمن اینکه شما میتونید یک نامه برای بیت رهبری و نوشته و ازین صوبتا!


آخه جایی که ما هستیم بیت برامون نامه می نویسه!
همون وای به روزی که بگندد نمک و این صوبتا !
 وجدانتون بدجور گذاشتتون تو آآآآآآآآمپاس

تو چی چی ؟!
سلام

اوووووووففففففففففففف

امان از سربازی که هرکارنکرده ای تو عمرمون داشتیم تو سربازی کردیم!

بدبختی مافوق ما ماتحت بود! ینی یه درجه از ما کمترم بود بیچاره!!!
ولی مگه جرئت میشد بهش چیزی بگم.

از یه کنار رد میشدیم میگفت ممنوع الخرووووووووج! (چرا سلام نکردی!)
دفعه بعد بهش سلام میکردیم میگفت ممنوع الخروووووووج! (چرا سلام کردی!)

خلاصه ایشون هر ساز بندری که میزد ماها باید میرق... ینی باید گوش میکردیم دیگه!

شبا هم نامرد بعضی وقتا پیاده میومد گشت!

حالا خودت فک کن وسط بیابون برهوت
چش چشو نمیبینه

تو هم بالای برجک داری میمیری از سرما و در برجکو بستی و داری به اونی که شیشه هارو یکی در میون کار گذاشته فحش میدی یهو میبینی از زیر پات داره صدا میاد!!!!!!!

نامرد نمیکرد بیاد بالا برجک اسلحتو بگیره بندازتت بازداشتگاه!
وایمیساد پائین برجک با سنگ میزد زیر اتاقک آهنی برجک

ینی هفش ده تا سکته ناقص و کامل ادم با هم میزد
اصن داغون شدم آو له لهم الان!

بعدشم دیگه مشخص بود دیگه! اگه خیلی باهات حال میکرد ممنوع الخروجت میکرد اگرم خوشش نمیومد ازت میفرستادت بازداشتگاه!!!

خلاصه به معنای واقعی کلمه هفجد و آباد مارو آورد جلو چشمون!

واقعا سربازی خیلی مزخرف بود
خعلی

اصن اعصابو میریخ بهم
ینی ادم روانی میشد از دستشون...

خدا بگم چیکارشون کنه

آقا خدا صبرت بده

یاعلی

شمام گوله ی تجربه هستیااا !
خدا به هممون صبر بده

آمپاس یا آمپاز که البته  نمیدونم کدومش درسته ! واژه ایست که ما از داخل سریال دودکش ماه رمضون شبکه 1 یادگرفتیم

بشینید ببینید لااقل وجدانتونم سرگرم میشه


وجدان ما شبا با هیت منصفه برا بررسی نحوه ی به صلابه کشیدن ما جلسه ی مشترک دارن!

نه بابا!!

آره؟؟

ینی اینقد وعض مملکت خرابه؟

آخه من چندوقت پیش یه رمان خوندم از همینجور مشکلات به وفور بود بعد همش با همون نامه به بیت و اینا همه ش حل شد به سلامتی و خوشی و سالیان سال در کنار هم زندگی خوب و آرامی داشتند :|

دیگه مام تت تاثیر اون ربّانه قرار گرفدیم فک کردیم این راهش جواب میده .


اینا ربّانه پسرم!
۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۱ خارج ازچارچوب
حداقل تو بگو که مملکت ما گل و بلبله! بگو اینو خلاصم کن

من گل و بلبل دوس دارم!
۳۰ تیر ۹۲ ، ۰۵:۴۲ عارف عبداله‌زاده
/:

جدی؟
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۴۴ واقعیت سوسک زده

هر کسی مسئول و پاسخگوی اعمال خودشه ... 




میدونم!
۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۲۸ صاحاب یه وجدان خوابالود خمیازه کش!!
درستش این بود که هرکی وجدانش بیدارتره مافوق تر باشه. وجدانا خوابشون برد. جاها عوضی شد...
گاهی آدم باید گوشه انگشت وجدانش رو یه خراش بده و نمک بپاشه تا به زور بیدار نگهش داره... این حکم رو به هیئت منصفه پیشنهاد بده ببین میتونن اجراش کنن؟
مثل تو فیلما: سعی کن بیدار بمونی! نخواب! تو میتونی! :)



گوشه انگشت؟؟!
من نصف وجدانم رو تا حالا سلاخی کردم که بیدار بمونه !
گوشه انگشت؟؟!
این ماه عزیز...شفا...خدایا؟ ینی می شه؟

از خدا هیچی بعید نیس!
منم کامنت گذاشته بودم بعد از صد سال :(

نگران نباشید
ما امین کامنتهای شما هستیم
من می دونم: مافوق شما شبا نمی خوابه چون روزها پشت میزش خوابه دیگه شبا خوابش نمیاد.
منم روزهایی مجبور بودم این فاسد اداری رو تحمل کنم اما تصمیمو گرفتم و اومدم بیرون البته من اختیار بیشتری داشتم چون سرباز نبودم. روزهای بدی بودن.
مگه سربازی دوسال نیست چقدر سربازی شما طول کشیده؟؟؟

برا شما گویا زیاد گذشته ولی برا ما هنوز یه سالم نشده !
پس زودتر تمومش کنین دیگه. مگه شما کار و زندگی ندارین هی هر روز هر روز پا میشین میرین سربازی؟

منم اصن همینو میگم !
فک کردم چون کامنت با این مضمون زیاد گذاشتم به قرینه معنوی حذفش کردین.

کامنتهای شما استثنائا قرینه ی معنوی ندارد!
سلام

چه کنیم داداش!

اینم شانس ماست که هرجا مکافاته ما توش تجربه داریم(آیکون همزاد پنداری با آقای همساده)

یه شعری هست که در وصف بنده میگه:

بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فرو آید و یا قبله کج آید!!!


جمعه یکی از همون مسئولای باحال پادگان رو دیدم یه جایی!
گفت فلانی دلت برای ما تنگ نشده؟

گفتم والا زبون روزه ای نمیشه دروغ گفت!

برا خودتون نه خیلی ولی برا اون فحشای آبداری که شب تا صبح بصورت گروهی زمزمه میکردیم که مرجع ضمیرشون شما بودید چرا خیلی...

خلاصه بنده خدا از خوشالی اشک تو چشاش جمع شد و گفت دیگه چی؟

مدرسان شریف...

کجا؟

مدرسان شریف

چجوری؟

مدرسان شریف

کی؟

مدرسان شریف....


عاغا خیلی دعامون کن! (دعا سربازا میگیره. باور کن! یکی از بچه ها دعا کرد پای فرمانده قرار گاه بشکنه ینی همون لحظه خبرشو آوردن که بیچاره پاش از سه جا خورد شده. لگن زانو مچ!!!!
اون بنده خدا :|

ماها :0

فرمانده :(

خلاصه دیگه ازون روز حسابی نونش تو روغن بود دیگه! 5000 تومن میگرفت برا ازدواج دعا میکرد. 10000 تومن برای بلاهایی که سر برادران مسئول نازل میشد و..... )

آقا یاعلی

عاقا این رفیقتون هنوز دستش به دعا؟!
 خورده کاری قبول میکنه؟
یه چند مورد تیکه تیکه شدن و چند مورد نیست ونابود شدن هست!
دستت به انگشت وجدان اینای مافوقت نمیرسه؟ یا نه، رویین وجدانن ایشون؟
.
خدا صبرت بده!
چیز دیگه ای به فکرم نمیرسه!

:|
سلام

والا فک کنم این رفیقمون الان دبی یا امارات در حال دعا کردن باشه!

شنیدم بیل گیتس بهش پیشنهاد کار داده و گفته فعلا قصد ادامه تحصیل دارم و باید فکرامو بکنم و ازین صوبتا...

بنده خودم هم کم از اون ندارما!

یه همکلاسی داشتیم تو دانشگاه همشهریمون بود. یه بار بش گفتم الهی تو جشن تولد صد سالگیت برقا بره!
خلاصه بنده خدا فرداش تصادف کرد و یه سال رفت تو کما و بعدشم فوت کرد!!!

حالا اگر دعایی چیزی خواستید شماره کارت خدمتتون بدم.

ما کلا خادم ملتیم!

ضمنا یه وقت به پای تبلیغ نذارید ولی کلیه سفارشات خصوصا دعا برای طول عمر مادر شوهر! پذیرفته میشود.

آقا التماس دعا شدید و غلیظ

یاعلی

یه چند مورد فوری دعا به جون مادر زن هست کارت به کارت میکنم برات!

پس از سالها سلام:)

 

عاقا ما در دوران شریف خدمت ب سر می بریم، البته خدمت ما اختیاریه!

از این عادمای با وجدانای گم شده هم زیاد می بینیم

 

تاااااوزه بلدن سر خدا رو هم ی جوری کلاه بذارن ک شما بیا و بنگر

یا حتی اصن می تونید برید و بنگرید، تا این حد دیگه اصن

 

 

اصن اینا همه شون سه نقطه ن

اصن...

ماه رمضونی دهن منو وا نکنیدا

اییییییییییییییششششششششششششششششش


سلام
ماه رمضون تموم شد
دهنتون رو با خیال راحت باز کنید!

در حد یک کنایه یک حرف طنزگونه یک چیزی ک بشه گفت تو اون محیط و این وجدان رو راحتتر کرد هم جا نداره ؟...


اصلن و ابدن !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">