پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

در خاک دشمن !

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ

۱. از دوستان پدرم است که سی سالی می شود به خاطر شغل دولتی که دارد نتوانسته به ایران سفر کند. حالا نشسته است رو به روی من و تقریبا هر از چند دقیقه در مورد ایران سوال میکند. شیراز زیاد تغییر کرده؟ تهران هم مثل اینجا شده؟ جوانها چکار می کنند؟. من می گویم که تصوری از سی سال پیش ندارم که بتوانم مقایسه کنم فکر میکنم زیاد تغییر کرده. ولی انگار دلش آشوب است و دوباره لا به لای حرفهایش سوال میکند. ایران هم مثل اینجا شده ؟!!

۲. یادم نیست چطور ولی در دوره لیسانس باهاش آشنا شده بودم. جو دانشگاه ما یا به عبارتی جمع دوستان ما مذهبی نبود ولی او تنها کسی بود که به شدت و در برابر همه از اسلام و دین و ایمانش دفاع میکرد. خیلی از دوستانش را به همین دلیل از دست داده بود. حالا بعد از چند سال در اینجا زندگی کردن.... انگار انسان دیگری شده بود. گذشته ها را به یادش آوردم. گفت "بچه بودم و الان می فهمم که باید آزاد زندگی کرد"... و برای من بار دیگر ثابت شد که زندگی در غربت میدان جنگ است. هر کسی جان سالم به در نمی برد...

۳. به موزه ملی آمریکا آمده ام. بچه های زیادی از طرف مدرسه یا با پدر مادر خود آمده اند. از تاریخ کمتر از دویست سال خود چند برابر ما موزه و آثار تاریخی دست و پا کرده اند. ولی جالب تر نوشته هایی است که در گوشه کنار موزه می شود دید. مثل " این تصویر کسی است که به قدرتمند ترین کشور جهان کمک کرده و..." یا در جای دیگر نوشته " افتخار ما به عنوان قدرت برتر دنیا ..." . و من برق شادی و غرور را در چشمان کودکان می بینم. همین کسانی که با این تصورات بزرگ میشوند و تصمیمی مثل حمله نظامی و کشتن هزاران نفر برایشان مثل آب خوردن است چون آنها قدرتمند ترین هستند....!

(تنهایی. ساعت ۱۱ شب. ویرجینیا . ایالات متحده )

پ.ن: با تشکر از آقای پشت کوهها برای در اختیار قرار دادن این فضای مجازی به این جانب :)

۹۲/۰۶/۱۱
پشت کوهها

نظرات  (۱۵)

لذت بردیم  جناب آقای تنهایی
.
.
.
آقای پشت کوهها یاد بگیر یه کم :D

خواهش میکنم !

ما مستاجر بودیم. صاحب خانه میاد خودش از این به بعد.

۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۴۲ زهره سعادتمند
شاعر میگه:
دور از وطن افتاده ای اما نمیدانی
حال غریبی را که در خاک وطن باشد!


(البته خیلی به معناش دقت نکنید! همینطوری اومد تو ذهنم.)

شاعر خوب گفته ها !

سلام

اصن اعصابم داغون میشه اینارو میشنوم.

سال آخر دانشگاه وقتی اکسپت کانادا و استرالیا برام اومد و من بیخیال رفتن شدم خیلیا بهم گفتن دیوونه!

ولی امروز بعد از سه سال که ازون ماجرا گذشته خوشحالم که اون روز دیوونه بودم و هستم. حتی با وجود هزار تا مشکلی که این انتخاب برام درست کرد.

هیچ جا اینجا نمیشه. حتی تو بدترین شرایط....
حتی....

شدیدا موافقم !

۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۳ عارف عبداله‌زاده
نچ نچ نچ، آقای پشت کوه‌ها خودش که اونورا نیست، نه؟

مام یکیو داریم که رفته اونورا، ایشاالله یه چند سال دیگه بیاد ببینیم چی شده!

اگرم باشه به کسی نمی گه که !

انشالا...

:))



ما هم  :)
شما احیانا پسر خاله من نیستین؟؟


شاید !

صداتون که واسم آشناست !

سلام به نویسندگان:)
1- سی سال که یه عمره ...اونجا مگه چه شکلیه ؟
2- حاجی شما مگه بسیج ملبورن رو راه ننداختین ؟
3-از فواید تاریخ است دیگر... کلا خاک دشمن خوبه یا بد؟
پ.ن:دوستیتان ماندگار

سلام

1. والا آسمونش که آبیه مثل همه جا !

2. ملبورن چه ربطی به اینجا داره !

3. واسه خودشون خوبه فقط !

 

ممنون...

یکی از فواید این پست اینه که من تاحالا فک میکردم ویرجینیا فقط اسم یک نویسندس.الان فهمیدم اسم یه شهرم هست!!

  پس خوبه جنبه آموزشی هم داشته !

 کمبود وبلاگه؟ یا هر کس برای خودش وبلاگ بسازه توش بنویسه هزینه خاصی باید متقبل بشه؟ حالا باز خوبه به مخاطب گفته می شه یکی دیگه داره پست می نویسه. وبلاگ قبلی که یادم نیست کدوم کوچه پس کوچه بودو وقتی آپ کردن نگفتن خودتون نیستین جناب پشت کوهها. تا نرفتم از فیس بوک بخوام ترتیب اثر بده خودتون ترتیب اثر بدین!


نوشتن تو همچین وبلاگی هزینش سنگینه !

ادامش هم باید آقای پشت کوهها بخونه دیگه ! 

انشالله عاقبت به خیر باشین

+تو وبلاگتون یه پست گذاشته بودین عکس افطاری حرم امام رضا. گفتید ژتون نمیخواد، ما هی رفتیم گفتن برید با ژتون بیاین! یادتون کردیم اون موقع!

ممنون

وبلاگ من؟  گفتم ژتون نمی خواد؟

یادم نمیاد. ولی متشکرم که به یاد ما بودید

دنیا کوچک شده، هم غربت هم اینجا هم میدان جنگ است!

کاملا موافقم
به طرز جالبی یاد کتاب سرزمین نوچ/ کیوان ارزاقی افتادم با این پست...

ایشالا شما جزء اونایی باشید که همه جا یک رنگن...

موفق باشید

انشالا !

متشکرم

سلام
وبلاگ خوبیه . خوشم اومد.
 جالب بود .
اما جمله ی آخر یه کم بی انصافی نبود ؟
iهمین کسانی که با این تصورات بزرگ میشوند و تصمیمی مثل حمله نظامی و کشتن هزاران نفر برایشان مثل آب خوردن است چون آنها قدرتمند ترین هستند....!
 فقط 9 درصد از مردم امرریکا موافق حمله به سوریه بودن . ملت امریکا برای چی رامنی رو انتخاب نکردن و رفتن سراغ اوباما ؟؟ حالا هم که اوباما به شعاراش پایبند نمونده اعتراضات شون رو داریم می بینیم ... بی انصافی نکنیم دیگه ...ما 99 درصد هستیم ... اون یه درصدی ها هستند که کشتن ادم براشون آب خوردن هست . ملت ها خوبند... جز اسرائیل که در واقع میشه گفت اصلا ملت نیست...
تربیت خیلی موث هست اما ما ورای اون به فطرت اعتقاد داریم به خداوندی که در روح تمام انسان ها دمیده ...

این جمله هم خیلی : (‌کننده بود : بچه بودم و الان می فهمم که باید آزاد زندگی کرد"... ما ازادی داریم ... ازادی معنوی....کاش بفهمیم ...

ممنون که سر زدید
یاعلی



سلام

ممنون

والا چیزی که من میبینم خیلی بیشتر از 9 درصد هست. اگرچه نمی توان منکر اختلاف نظرها بود

ولی نقش تربیت خیلی زیاد است.

 

ای کاش بفهمیم آزادی چیست...

ممنون از شما

یا علی

به نکات ظریفی اشاره کردید. ما هم دقیقن برا همین چیزاش بود که با اینکه خیلی ازمون تقاضا کردن و خیلی هم مزایا و امکانات خوبی برامون در نظر گرفته بودن ولی نرفتیم اون ور برا درس و کار و اینا! :-"


آفرین به شما

اگرچه زندگی در فرهنگ غرب تجربه خوبی است ولی به قیمت از دست دادن خیلی چیزها به دست می آید !

 

۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۶ مـَـ ه جَـبـیـטּ
» خوبِ آدم، هرجایی کِ هست، خودش باشه .. خود ِ خودش ..


درسته...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">