منطقه ی ما
به نام خدا
نکته ای که در طی ماههای وقوع جنگ داخلی
لیبی همه به آن اذعان داشتند، غیرحرفه ای بودن مخالفین مسلح قذافی بود. اونها
بواسطه ی کمک کشورهای غربی به سلاحهای سبک تا نیمه سنگین دسترسی داشتند ولی کمترین
تجربه رو در کاربرد این سلاحها نداشتند. اولین گروه مخالفی که در سوریه تحت عنوان
ارتش آزاد(جیش الحر) شکل گرفت هم دقیقا همین ویژگی غیر قابل انکار رو داشت. اونها
در جنگیدن بسیار کم تجربه بودند. البته این موضوع الان وبواسطه ی چند سال ادامه
پیدا کردن جنگ داخلی، به مقدار زیادی مرتفع شده و اونها تجربیات میدانی زیادی در
طول این سالها کسب کردند.
یک نکته در اینجا قابل ذکره. گروهی که
زیر پرچم دولت اسلامی شام و عراق از سال گذشته به طور جدی وارد ماجرا شدند، از
همون ابتدا بسیار باتجربه و حرفه ای بودند. هرچند ظاهر این افراد ممکنه غلط انداز
باشه، ولی در بین تیمهایی از اونها که برای عملیات عازم میشن، از متخصص مواد
منفجره تا تک تیرانداز و غیره حضور داره. اونها در کنار در اختیار داشتن منابع
مادی و تسلیحاتی، آموزش کافی رو هم دیدند و پیشرفت چشمگیر اونها در تصرف مناطق
وسیعی از سوریه و عراق در مدتی کم، قطعا به همین دلیل بود.در مورد اینکه این
تجهیزات و منابع مالی چطور تامین شده البته نظرات مختلفی وجود داره. ولی موضوعی که
تقریبا میشه روی اون تاکید کرد اینه که ایالات متحده در تصویرکلی، از این وضعیت موجود
نهایت منفعت رو می بره. تاراج انبارهای سلاح موصل توسط داعش در عراق چه اهمیتی
داره وقتی دولت عراق با پول نفتی که در اختیار داره خیلی سریع اونها رو مجددا از
امریکا خریداری کرده و جایگزین می کنه؟ سلاحهای مورد نیاز ارتش آزاد سوریه چطور
تامین میشه؟ غیر از اینه که قطر و اردن و عربستان و کویت این سلاحها رو عمدتا از
ایالات متحده تامین می کنند و از طریق مرز اردن وارد سوریه می کنند؟ تهدید اسرائیل
توسط داعش و بقیه ی گروههای بنیادگرای منطقه، پیامدی جز پررنگ کردن آسیب پذیری
اسرائیل و نیاز اون به حمایت بیشتر از جانب غرب رو داره؟
البته به زودی یک مورد دیگه این وسط به
بحران موجود اضافه خواهد شد، که چیزی نیست جز خروج امریکا و بقیه ی کشورها از
افغانستان. اون هم در شرابطی که پلیس و ارتش و نیروهای امنیتی افغانستان، به مراتب
ساختارهای ضیعفتری نسبت به عراق دارند و قادر به محافظت از خودشون هم نیستند، چه
رسد به مردم افغانستان. آیا فکر می کنید که امریکا واقعا از خطر قدرت گرفتن مجدد طالبان
در افغانستان بی اطلاعه؟
بلایی که جنگ بر سر کشورهای خاورمیانه آورده، هیچ رژیم دیکتاتوری قادر نبود بر سر ملتش بیاره. اون هم جنگی که متاسفانه در عراق و سوریه ماهیت فرقه ای و مذهبی پیدا کرده. مورد مشابهی که میشه با بررسی اون به نکات مهمی رسید، جنگ داخلی بین مسلمونها و مسیحی ها در بوسنی در دهه ی نود میلادی بود. شاید بیست سال از اون جنگ میگذره ولی این کشور هنوز نتونسته دوباره روی پای خودش بایسته. کینه هایی که در دل مردم این کشور در نتیجه ی قتل عام مسلمونها به دست مسیحی ها شکل گرفته به نظر تا نسلهای بعد اثرش رو همچنان خواهد گذاشت. در صورتی که نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، همین امروز پستهای خودشون رو که حائل بین مناطق مسیحی نشین و مسلمان نشین هست ترک کنند، بسیاری از مسلمونها انتقام از همسایه های مسیحیشون رو حق خودشون می دونند. همینطور افسردگی و مشکلات روانی بعد از جنگ، مردم این کشور رو به ملتی خمود و در خود فرو رفته تبدیل کرده. بسیاری از مردم هنوز با این سوال مواجهند که چرا باید عزیرانشون رو اینگونه از دست می دادند. آیا شما شنیدید که مثلا یک دانشمند بوسنیایی به فلان یافته ی مهم دست پیدا کرده، یا فلان پیشرفت علمی در این کشور حاصل شده؟
حالا در نظر بگیرید که تلفات جنگ سوریه چندین برابر بوسنی هست. سوریه بدون شک تا سالها قادر به بازگشت به وضعیت قبل از سال 2011 نخواهد بود و یک سوریه ی ضعیف، قطعا همون همسایه ای هست که اسرائیل به اون نیاز داره و مطلوب امریکاست.