پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

S.O.S

شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ب.ظ

به نام خدا

بعضی آدما انقدر گاردشون بالاست که اجازه نمیدن کسی بهشون نزدیک بشه تا شاید بهشون کمک کنه. یعنی رسما می دونی که طرف نیاز به کمک داره ولی نمی ذاره براش کاری بکنی و دائما میگه که همه چیز تحت کنترله. در حالی که تو میدونی هیچ چیزی تحت کنترل نبوده و نیست و با این اوضاع نخواهد بود. بیشتر آدما در مواجهه با چنین افرادی به خودشون میگن "بابا ولش کن، بذار با مخ بخوره زمین! این اصلا باید بخوره زمین تا یه چیزایی رو بفهمه! اصلا لازمه براش!"

ولی خب دل آدم میسوزه.

می خوام به کسی کمک کنم که نمیذاره و نمی خواد. موندم چیکار کنم.

۹۳/۰۹/۱۵
پشت کوهها

نظرات  (۱۷)

۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۰:۴۷ زهره سعادتمند
بزنید تو گوشش!، بگید تو الان حالیت نیست!  من میدونم!

بعدش اونم میزنه تو گوشم! میگه تو الان حالیت نیست! من بهتر می دونم!
۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۹:۳۲ خیال رنگی
نمیذاره! ولی میخواد!
باید یه جوری بهش کمک کنین که غرورش همچنان حفظ شه!
تازه قبلشم باید اعتمادشو جلب کنین!


گفتم که گاردش بالاست! ینی نمیذاره بهش نزدیک بشی.
۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۹:۲۸ یک دانه شن
سلام
غیر مستقیم بهش کمک کنید.

سلام. جیدی؟!
اصن انسانیت و انسان دوستی موج میزنه تو این وبلاگ.

اصن خودم تت تاثیر قرار گرفتم یه لحظه!
ولش کنین عامو
ما یه ضرب المثلی داریم در این مواقع که میگه ما را برا تو ، تو را برا کی؟
یعنی ما به فکر تواییم تو چی :-\

ینی با این ضرب المثله داغون شدماا
له له !
۱۶ آذر ۹۳ ، ۲۳:۵۸ زهره سعادتمند
خب شاید راست میگه! 
از کجا معلوم شما درست فکر میکنید؟

آخه تشخیص اینکه یکی داره سالها زحمت و آیندش رو با بی خیالی از بین می بره کار سختی نیس!
سلام
آدمی هستم که ویژگی شخصیتیم :" حمایت گر/ امدادگر" است.
همه ی عمرم حمایت کرده ام. و البته در اکثر موارد ضربه خورده ام. این بماند.
سالها گذشت تا فهمیدم یه مثلثی هست که بهش میگن مثلث "کارمن" که توی هر زاویه ش یه شخصیت قرار داره: قربانی/ حامی/ انقام گر. این یه چرخه است. و من خودم رو در نقطه ی انتقام گر شکار کردم. به این شکل: همیشه بدون اینکه متوجه بشم جذب آدمهای "قربانی" میشدم. و نقش "حامی" رو بازی میکردم. خرشون که از پل میگذشت کلا یا فراموشم میکردند و میرفتند علی علی مکه. یا بی توجهی میکردند به شدت نیاز من به حمایت کردن ازشون! این منو عصبی میکرد و میشکوندم به نقطه " انتقام گر" حالا دنبال یه فرصتی میگشتم که نشونش بدم که چه بد کرده اند باهام!!  و نقش "قربانی" رو بازی میکردم!! حالا یا موفق میشدم نشونشون بدم بدی شون رو یا نه. ولی در هر حال, کمی بعد یادم میرفت و به جای اول برمیگشتم!!!!!
همین که جای خودم رو دیدم, تصمیم گرفتم برای همیشه از این چرخه ی احمقانه در بیام :)
+ الان فکر میکنم آدمها همه شون به اندازه ی کافی برای خودشون شعورشون میرسه که از پس مشکلات خودشون بر بیان. حالا یا از این شعور استفاده میکنند و یا نه. که نتیجه ش/ هزینه ش به خودشون بر میگرده. من صرفا میتونم هشدار بدم و تمام.
با احترام

سلام و ممنون بابت توضیح.
این چیزی که می گید انقدر مطلق نیست. هرکی بقول شما حامی باشه لزوما با بی توجهی تبدیل به انتقامگر و این صوبتا نمیشه که!
همه ی ماها یه جاهایی توی زندگی مون به کمک نیاز داریم.
بیا به خودم کمک کن

نه گاردی نه ماردی .... تازه قصد ادامه تحصیل هم ندارم دیگه :|

حاجی حتما یه راهی داره بابا. من توی اون بخشی که از وزارتخونه گفتی کسی رو نمی شناسم ولی.
۱۷ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۰ پلڪــــ شیشـہ اے
چه قدر حس بدیه ...
آدم هی حرص می خوره هی حرص می خوره ...

هر کسی با یه نفر راحت تر از بقیه است و نسبت به اون گاردش پائینه، اون یه نفر رو پیدا کنید و ازش بخواهید کمک کنه.

اتفاقا پیدا کردم و گفتم. لا فایده.
طرف پس از ایناست: یا هیچ یا همه ! چقدرم عالی :))
خودش بهتر می دونه، اما خب ی روایتی ام هست میگه: من خارج از گود دارم می بینم !

روایات مختلفه!

رموز مصلحت ملک, خسروان دانند

گدای گوشه نشینی تو حافظا مخُروش!


قربون حافظ اینا!
هر کاری می کنی بکن فقد قبلش بگم باید پی همه جور فوش و فضیحتی رو ب تنت بمالی
واللا ملت اعصاب ندارن



تازه بعدش باید بفهمه عادم حسابش می کنی
ن این ک یه کله بری زرتی بخوابونی زیر گوشش!
بچه س مگه؟!


در ضمن انقذه بدم میاد  وقتی فک می کنم کارم درسته یکی بخواد ب ززززور کمکم کنه
چ معنی می ده
اییییییییییششششششششششششش

دقیقا نکته اینجاست که من اصلا آدم کار درستی نیستم و نی شیکر بخورم اگه بخوام ادعا بکنم!
وقتی داشتم این متن رو میخوندم حس کردم خودم نوشتمش! یعنی اینقدر بهم نزدیک بود که فکر کردم خودم نوشتمش و یا اینکه کسی، از ذهن من برداشته و نوشته!
این که گفتید رو با تک تک سلولهام درک میکنم. چون مبتلا به هستم (و بهتره بگم بودم)
من تا همین چندوقت پیش هرکی با هرگارد محکمی و با هر نوع بازداری ای سعی میکردم بهش کمک کنم چون احساس میکردم اگه اون لزوم کمک رو نمی دونه من که لزومش رو میدونم
سالها با همین رویه اومدم جلو. این وسط خودم خیلیییی آسیب دیدم. چون کسی که داره با مخ میخوره زمین، و نمیخواد که تو کمکش کنی، اول اینکه این لگد پروندنش در برابر کمک (همون عدم قبول کمک) خیلی آدم رو بهم میریزه، دوم اینکه وقتی می بینی چطور تدریجا داره جلو روت با مخ میاد پایین، خیلی غم داره
این ماجرا ادامه داشت تا چندماه پیش که سر یه موضوعی یه نفر یه حرفی از علی صفایی گفت که عینش یادم نیست. اما معنیش این بود که اینجور وقتها که نمیخواد و کمک تو رو نمی فهمه، باید رهاش کنی... خودش که فهمید، میاد سراغت واسه کمک
نه صددرصد کامل، اما سعی کردم این چندماه اخیر درصدی به این موضوع عمل کنم. خیلی وقت ها نتونستم عمل کنم. چون معمولا اونهایی که به انتخاب خودشون وارد این رشته شدن، علاقه اجتماعی شون بالاست و سخته به چنین چیزی عمل کردن...
ولی گاهی واقعا احساس کردم که لازمه واسم این کار ... چون این وسط زیاد آسیب دیده بودم

ببخشید زیاد حرف زدم :)

نظر خیلی ها همینه که در این مواقع باید طرف رو ول کنی تا با مخ بیاد زمین و این با مخ زمین اومدن در دراز مدت براش می تونه مفید باشه.
ولی همیشه شاید اینطور نباشه.
راستی عنوان رو نفهمیدم. توضیح میدین؟

S.O.S سیگنال مورسی هست که کشتی های در حال غرق شدن برای دریافت کمک ارسال می کنند.البته بعضی هم تعبیر می کنند به مخفف Save Our Ship.
سلام،ما هم نظرمونو بگیم؟ :) //// یه اصلی هست که میگه اصولا آدم ها برای کمک گرفتن خودشون باید بخوان و راغب باشن وگرنه بی نتیجه میشه تلاش شما...و بعد اینکه هر کسی راه و روش و قلق خاص خودشو داره.و بطبع برای برقراری ارتباط باهاش باید از شیوه ای جلو بری که مختص همون فرده...باید اول علت این گارد فرد مشخص بشه و بعدش ک مشخص شد راحت میشه این گارد رو شکوند و نفوذ کرد...گاهی آدم ها میترسن. از دیگران گاهی اعتماد ندارن یا شخصیتشون جوریه که نمیتونن اعتماد کنن...خلاصه برای کمک بهش اول اینکه باید خودش بخواد و اگه دیگه وضعش خیلی وخیمه علت گاردش رو کشف کنید و بشکونید!!!

درست می فرمایید.
۲۳ آذر ۹۳ ، ۱۲:۳۰ خیال رنگی
خب بهش نزدیک نشو!
فقط کمکش کن!
نمیشه؟ :|

با ریموت ؟! :l
۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۰ خیال رنگی
قشنگ معلومه نمیخواید کمکش کنین!
آدم بخواد راهشو پیدا میکنه!
والا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">