پشت کوهها

گذشته پشت کوهها

فراموش خانه

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۲۱ ب.ظ

به نام خدا

آدم ها چیزی نیستند جز تجربه هاشون. ولی اگه این تجربه ها رو فراموش کنیم چی؟ من این روزها هر وقت به این فکر می کنم می ترسم. نمیدونم چرا ولی همیشه از فراموشی ترسیدم و می ترسم. من از اینکه فراموش کنم می ترسم. و وقتی می بینم زمان داره جزئیات رو با خودش پاک می کنه و می بره، باز می ترسم. از اینکه حرف هایی که شنیدم، درس هایی که گرفتم، دلیل غصه هام، شادیام، تصمیم های غلط و درست و همه حرفهایی که هیچوقت به هیچ کس نزدم و نخواهم زد رو فراموش کنم، می ترسم. می ترسم و می دونم همه ی این فراموش کردن و حتی فراموش شدنا تو دنیای آدما، تکراری و روزمره س. میلیون ها نفر اومدند و رفتند، بدون اینکه بتونند حتی خطی بندازند از خودشون، روی دیوار فراموش خونه. فراموش خونه ی این دنیا. نمیدونم. شاید فکر کردن به اینهام بخشی از بحران میانسالی من باشه وسط این همه کار و گرفتاری و ‌شلوغی و مسیرای تودرتو و انتخابای درهم سنجیده و نسنجیده و عجیب. 

۰۱/۱۰/۱۴
پشت کوهها

نظرات  (۲)

۱۵ دی ۰۱ ، ۲۲:۱۲ مداد تراش

سلام

اشک اشک اشک


سلام، انقدرم نه دیگه حالا

شما که از بچه های بالا هستی دیگه چرا حاجی :/


چی بگه آدم والا :/

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">