ما و مستطیل ها
من که می گویم هرچه بر سرمان می آید از فراموش کردن مستطیل هاست. تولد خودمان که یادمان نیست ولی شنیده ام بچه های تازه متولد شده را در تخت ها کوچک مستطیلی می گذارند. تازه کیف مدرسه زمان کودکی من هم مستطیلی شکل بود. حتی دفتر املا و نقاشی مان و آن کتاب معلم که همه جوابها را با خود داشت.
سفره غذای روزانه هم معمولا مستطیلی است. همان سفره ای که روزی مان می دهد و ما خیلی کم فکر می کنیم که محتویاتش از کجا آمده است. ماشین ها هم مستطیلی است و گاهی شکل خانه یا اتاقمان. و حتی تابلو مورد علاقه اتاق من هم مستطیل بزرگی ست که روی آن نوشته: و عشق صدای فاصله هاست ...
تصاویر آخر هم مستطیلی است. مثل پنجره و تخت بیمارستان و نهایتا یک تابوت مستطیلی و یک خانه گلی مستطیلی که تنها چیزی است که از این دنیا نصیبمان می شود. برای همین است که می گویم نباید مستطیل ها را فراموش کرد.
ولی بین همه اینها پنجره فولاد مستطیلی حرم آقا چیز دیگری ست...
(تنهایی)
امضا - پشت کوهها !